ر_۲_۷_۱
P-2.VII.1
۱پس، درمانگر کیست، و بیمار کیست؟۲در نهایت، همه هردو هستند.۳کسی که به شفا نیاز دارد باید شفا دهد.۴ای طبیب، خودت را شفا بده.۵چه کس دیگری برای شفا دادن وجود دارد؟۶و چه کس دیگری نیاز به شفا دارد؟۷هر بیماری که نزد درمانگری میآید به او فرصتی میدهد تا او خودش را شفا دهد.۸بنابراین او درمانگرش است.۹و هر درمانگر باید از هر بیماری که به نزدش میآید شفا دادن را بیاموزد.۱۰بنابراین او بیمارش میشود.۱۱خداوند از جدایی چیزی نمیداند.۱۲آنچه او میداند این است که تنها یک فرزند دارد.۱۳معرفت او در رابطه مطلوب بیمار-درمانگر بازتاب یافته است.۱۴خداوند به نزد کسی میآید که فرا میخواند، و در او خودش را میشناسد.
ر_۲_۷_۲
P-2.VII.2
۱ای آموزگار و درمانگر، به دقت بیاندیش، که برای چه کسی دعا میکنی، و چه کسی نیاز به شفا دارد.۲زیرا درمان، دعا است، و شفا هدف و نتیجه آن است.۳دعا چیست به جز پیوستن ذهنها در رابطهای که مسیحا میتواند وارد آن شود؟۴اینجا خانه او است، جایی که رواندرمانی او را به درون آنجا دعوت میکند.۵معالجه علائم، چیست هنگامی که همیشه علائم دیگری برای انتخاب موجود است؟۶اما هنگام ورود مسیحا، چه انتخابی موجود است جز این که بگذاریم او بماند؟۷نیازی به بیش از این نیست، زیرا این همه چیز است.۸شفا اینجا است، و خوشبختی و صلح.۹اینها «علائم» رابطه مطلوب بیمار-درمانگر هستند، و جایگزین آن علائمی میشوند که بیمار با آنها برای درخواست کمک آمده بود.
ر_۲_۷_۳
P-2.VII.3
۱روندی که در این رابطه اتفاق میافتد در واقع روندی است که در آن درمانگر در قلب خود به بیمار میگوید که او از همه گناهانش، همراه با گناهان خود درمانگر بخشیده شده است.۲تفاوت میان شفا و بخشایش چه میتواند باشد؟۳تنها مسیحا میبخشد، که از بیگناهی او آگاه است.۴رؤیت او ادراک را شفا میدهد و بیماری ناپدید میشود.۵و آن دیگر باز نخواهد گشت، هرگاه که علت آن برچیده شده باشد.۶با این حال، این، به کمک یک درمانگر بسیار پیشرفته نیاز دارد، که قادر است با بیمار در یک رابطه مقدس بپیوندد که در آن همه حس جدایی سرانجام مغلوب میشود.
ر_۲_۷_۴
P-2.VII.4
۱برای این، یک چیز و تنها یک چیز ضروری است: درمانگر به هیچ وجه خود را با خداوند اشتباه نمیگیرد.۲همه «شفادهندگان شفا نیافته» به شکلی دچار این سردرگمی اساسی میشوند، زیرا آنها بیگمان خود را بیشتر به عنوان خود-آفریده میپندارند تا خداوند-آفریده.۳این سردرگمی به ندرت یا هیچگاه در معرض آگاهی قرار نمیگیرد، وگرنه شفا دهنده شفا نیافته فوراً به آموزگار خداوند تبدیل میشد، و زندگی خود را برای وظیفه شفای حقیقی وقف میکرد.۴قبل از رسیدن به این نقطه، او فکر میکرد که مسئول روند درمانی و بنابراین مسئول نتیجه آن نیز بود.۵بنابرین خطاهای بیمارش به شکستهای خود او تبدیل میشد، و احساس گناه سرپوشی میشد، تاریک و نیرومند، برای آن چیزی که باید تقدس مسیحا میبود.۶احساس گناه در کسانی که از قضاوت خود در تصمیمگیری استفاده میکنند اجتنابناپذیر است.۷احساس گناه در کسانی که روحالقدس از طریق آنها سخن میگوید ناممکن است.
ر_۲_۷_۵
P-2.VII.5
۱سپری شدن احساس گناه، هدف حقیقی درمان و هدف آشکار بخشایش است.۲در این میتوان یگانگی آنها را به وضوح دید.۳با این حال چه کسی میتواند پایان احساس گناه را تجربه کند اگر در نقش راهنما برای برادرش در برابر او احساس مسئولیت میکند؟۴چنین کارکردی مستلزم معرفتی است که هیچ کسی در اینجا نمیتواند داشته باشد؛ اطمینانی از گذشته، حال و آینده، و از همه اثراتی که در آنها ممکن است رخ دهد.۵تنها از این دیدگاه دانای کل، چنین نقشی ممکن میشود.۶با این وجود هیچ ادراکی دانای کل نیست، و نیز خود کوچک فرد تنها، در برابر جهان نمیتواند خودش را مگر در دیوانگی دارای چنین خردی بپندارد.۷اینکه بسیاری از درمانگران دیوانه هستند واضح است.۸هیچ شفا دهنده شفا نیافتهای نمیتواند کاملاً عاقل باشد.
ر_۲_۷_۶
P-2.VII.6
۱با این حال نپذیرفتن وظیفهای که خداوند به تو داده است به همان اندازه جنونآمیز است که وظیفهای را اختراع کنی که او نداده است.۲درمانگر پیشرفته هرگز به هیچ وجه نمیتواند به قدرتی که در خودش نهفته است شک کند.۳همچنین او به سرچشمه آن نیز شک ندارد.۴او میفهمد که همه قدرت در زمین و بهشت به او تعلق دارد به خاطر آن کسی که هست.۵و او اینگونه است به خاطر آفریدگارش، که عشقش در اوست و آنکه نمیتواند شکست بخورد.۶بیاندیش که این به چه معناست؛ او دارای هدایای خود خداوند برای بخشیدنشان است.۷بیماران او قدیسان خداوند هستند، که قداست او را فرا میخوانند تا آن را از آن خود کنند.۸و هنگامی که آن را به آنها ارزانی میکند، آنها چهره درخشان مسیحا را مشاهده میکنند که در پاسخ به آنها مینگرد.
ر_۲_۷_۷
P-2.VII.7
۱دیوانگان، که میپندارند خداوند هستند، از تقدیم کردن ضعف به فرزند خداوند نمیترسند.۲ولى از آنچه در او میبینند از این جهت براستی بیم دارند.۳شفادهنده شفانیافته نمیتواند از بیماران خود نترسد، و آنها را مظنون به خیانتی که در خود میبیند میداند.۴او سعی میکند شفا دهد، و بنابراین گاهی اوقات ممکن است موفق شود.۵اما او تنها تا حدودی و برای مدت کوتاهی موفق خواهد شد.۶او مسیحا را در آنکه فرا میخواند نمیبیند.۷او چه پاسخی میتواند به کسی بدهد که به نظر میرسد غریبه است؛ با حقیقت بیگانه و در خرد فقیر است، بدون خدایی که باید به او داده شود؟۸خداوندت را در او نظاره کن، زیرا آنچه که میبینی پاسخ تو خواهد بود.
ر_۲_۷_۸
P-2.VII.8
۱بیاندیش که پیوستن دو برادر واقعاً به چه معنا است.۲و سپس دنیا و همه پیروزیهای کوچک آن و رؤیاهای مرگ آن را فراموش کن.۳آنچه همانند است یکی است، و اینک هیچ چیز از دنیای احساس گناه نمیتواند به یاد آید.۴اتاق تبدیل به معبد میشود، و خیابان جریانی از ستارگان که به آرامی از همه رؤیاهای بیمارگونه گذر میکند.۵شفا انجام میشود، زیرا آنچه کامل است نیاز به شفا ندارد، و چه چیزی برای بخشیده شدن باقی میماند در جایی که هیچ گناهی نیست؟
ر_۲_۷_۹
P-2.VII.9
۱ای درمانگر، سپاسگزار باش، که میتوانی چنین چیزهایی را ببینی، تنها اگر نقش صحیح خودت را درک کنی.۲اما اگر در این مورد کوتاهی کنی، انکار کردهای که خداوند تو را آفرید، بنابراین نخواهی دانست که تو فرزندش هستی.۳چه کسی اکنون برادر توست؟۴کدام قدیس میتواند بیاید تا تو را با خود به خانه ببرد؟۵تو راه را گم کردی.۶و آیا اکنون میتوانی انتظار داشته باشی در او پاسخی را ببینی که از دادن آن خودداری کردهای؟۷شفا بده و شفا پیدا کن.۸هیچ انتخاب دیگری میان مسیرها وجود ندارد که بتواند به صلح منجر شود.۹ای درمانگر بگذار بیمارت وارد شود، زیرا او از جانب خداوند به سوی تو آمده است.۱۰آیا تقدس او برای بیدار کردن خاطره تو از او کافی نیست؟