دوره‌ای در معجزات | ۱۵ مهر ۱۴۰۴

۱۵ مهر ۱۴۰۴
دوره‌ای در معجزات
هر چه قدر هم که درمانگر صادق باشد، او باید بخواهد خودپنداره بیمار را به روشی که واقعی می‌پندارد تغییر دهد.وظیفه درمان، آشتی دادن این تفاوت‌ها است.امید این است که هر دو یاد بگیرند اهداف اولیه خود را رها کنند، زیرا تنها در روابط است که رستگاری را می‌توان یافت.در ابتدا، این اجتناب‌ناپذیر است که بیماران و درمانگران به طور مشابه اهداف غیرواقعی را که کاملاً عاری از مفاهیم فرعی جادویی نیست بپذیرند.آن‌ اهداف غیرواقعی سرانجام در ذهن هر دوی آن‌ها کنار گذاشته می‌شوند.
(ر_۲_مق_۴∶۱-۵)

دوره‌ای در معجزات | ۱۴ مهر ۱۴۰۴

۱۳ مهر ۱۴۰۴
دوره‌ای در معجزات
بنابراین، در ابتدا، هدف بیمار و درمانگر با یکدیگر مغایرت دارند.درمانگر مانند بیمار ممکن است خودپنداره‌های غیرحقیقی را بپرورد، اما درک هرکدام آن‌ها از «بهبودی» همچنان باید متفاوت باشد.بیمار امیدوار است بیاموزد که چگونه تغییراتی را که می‌خواهد بدون تغییر قابل توجهی در خودپنداره‌اش به دست آورد.و در واقع، امیدوار است، که آن را به اندازه کافی تثبیت کند تا درون آن قدرت‌های جادویی که در روان‌درمانی جستجو می‌کند را بگنجاند.او می‌خواهد آسیب‌پذیر را آسیب‌ناپذیر و محدود را نامحدود کند.خودی که او می‌بیند خدایش است، و تنها به دنبال خدمت بهتر به آن است.
(ر_۲_مق_۳∶۱-۶)

دوره‌ای در معجزات | ۱۳ مهر ۱۴۰۴

۱۲ مهر ۱۴۰۴
دوره‌ای در معجزات
بیماران با داشتن این هدف در ذهن وارد رابطه درمانی نمی‌شوند.برعکس، چنین مفاهیمی برای آن‌ها اهمیت چندانی ندارد، وگرنه آن‌ها به کمک احتیاج نمی‌داشتند.هدف آن‌ها این است که بتوانند خودپنداره‌شان را دقیقاً همانطور که هست حفظ کنند، اما بدون رنجی که آن به همراه دارد.تمام معادله آن‌ها بر این باور جنون‌آمیز استوار است که این امکان‌پذیر است.و از آنجایی که این برای عقل سلیم آشکارا ناممکن است، آنچه آن‌ها به دنبالش هستند جادو است.در اوهام، غیرممکن به آسانی انجام می‌شود، اما تنها به قیمت حقیقی ساختن اوهام.بیمار همانگاه این هزینه را پرداخت کرده است.و اکنون او یک وهم «بهتر» می‌خواهد.
(ر_۲_مق_۲∶۱-۸)

دوره‌ای در معجزات | ۱۲ مهر ۱۴۰۴

۱۲ مهر ۱۴۰۴
دوره‌ای در معجزات
روان‌درمانی فرایندی است که دیدگاه در مورد خود را تغییر می‌دهد.در بهترین حالت این خود «جدید» یک خودپنداره سودمندتر است، اما به سختی می‌توان انتظار داشت که روان‌درمانی بتواند واقعیت را ایجاد کند.این کارکرد آن نیست.اگر بتواند راه را برای واقعیت باز کند، به موفقیت نهایی خود دست یافته است.تمام کارکرد آن، در نهایت، کمک کردن به بیمار در مقابله با یک خطای اساسی است؛ باور به این که خشم چیزی که او واقعا می‌خواهد را برایش به ارمغان می‌آورد، و او با توجیه حمله از خود محافظت می‌کند.به هر میزان که بیمار بفهمد این یک خطا است، به همان میزان او حقیقتا نجات می‌یابد.
(ر_۲_مق_۱∶۱-۶)
دوره‌ای در معجزات

استفاده از مطالب فقط برای مقاصد غیرتجاری و با ذکر منبع بلامانع است.