ترس از نگاه کردن به درون
۲۱ شهریور ۱۴۰۳
کنت واپنیک
دورهای در معجزات | ۱۵ شهریور ۱۴۰۳
۱۵ شهریور ۱۴۰۳
دورهای در معجزات
چگونه میتواند مکان خداوند برای آرامش بر علیه خودش شود، و بر آن یگانه که در آنجا ساکن است غلبه کند؟و بیندیش که وقتی خانهٔ خداوند خودش را تقسیم شده ادراک کند چه میشود.محراب ناپدید میشود، نور کمرنگ میشود، معبد آن یگانهٔ مقدس یک سرای گناه میشود.و چیزی جز اوهام به یاد نمیآید.اوهام میتوانند تعارض داشته باشند، زیرا شکلهای آنها متفاوت است.و آنها تنها برای تعیین اینکه کدام شکل حقیقی است نبرد میکنند.
دورهای در معجزات | ۱۲ شهریور ۱۴۰۳
۱۲ شهریور ۱۴۰۳
دورهای در معجزات
آنچه که به یاد میآوری بخشی از تو است.زیرا تو باید همانگونه باشی که خداوند تو را آفرید.حقیقت با اوهام نمیجنگد، و اوهام نیز با حقیقت نمیجنگند.اوهام تنها با خودشان مبارزه میکنند.چون تکه تکه هستند، تکه تکه میکنند.اما حقیقت تقسیمناشدنی است، و بسیار فراتر از دسترسی اندک آنها است.هنگامی که یاد گرفتی که نمیتوانی در تعارض باشی، آنچه را که میدانی به یاد خواهی آورد.یک وهم در مورد خودت میتواند با دیگری نبرد کند، اما جنگ دو وهم حالتی است که در آن هیچ اتفاقی نمیافتد.هیچ پیروزمندی وجود ندارد و هیچ پیروزیای وجود ندارد.و حقیقت تابناک است، جدا از تعارض، دست نخورده و آرام در صلح خداوند.
دورهای در معجزات | ۱۱ شهریور ۱۴۰۳
۱۱ شهریور ۱۴۰۳
دورهای در معجزات
جنگ بر علیه خودت تنها نبرد دو وهم است، با تلاش برای متفاوت ساختن آنها از یکدیگر، در این باور که آن یکی که فاتح شود حقیقی خواهد شد.هیچ تعارضی میان آنها و حقیقت وجود ندارد.و هیچ تفاوتی با هم ندارند.هر دو حقیقی نیستند.و بنابراین مهم نیست که آنها چه شکلی دارند.آنچه آنها را ساخت بیعقل است، و آنها بخشی از آنچه که آنها را ساخت باقی میمانند.دیوانگی هیچ تهدیدی برای واقعیت ندارد، و اثری بر آن ندارد.اوهام نمیتوانند بر حقیقت پیروز شوند، و به هیچ وجه نمیتوانند آن را تهدید کنند.و واقعیتی که انکار میکنند بخشی از آنها نیست.
دورهای در معجزات | ۱۰ شهریور ۱۴۰۳
۱۰ شهریور ۱۴۰۳
دورهای در معجزات
جنگ با خودت انجام شد تا به فرزند خداوند بیاموزد که او خودش نیست، و فرزند پدرش نیست.برای این منظور، خاطرهٔ پدرش باید فراموش شود.آن خاطره در زندگیِ بدن فراموش میشود، و اگر میپنداری که یک بدن هستی، باور خواهی کرد که آن را فراموش کردهای.با این حال حقیقت هرگز توسط خودش فراموش نمیشود، و تو آنچه که هستی را فراموش نکردهای.تنها یک توهم عجیب از خودت، آرزویی برای پیروزی بر آنچه که هستی، به یاد نمیآورد.