دورهای در معجزات | ۲۶ مرداد ۱۴۰۳
۲۶ مرداد ۱۴۰۳
دورهای در معجزات
تو که محبوب او هستی یک توهم نیستی، زیرا به اندازهٔ خود او حقیقی و مقدس هستی.سکون یقین تو نسبت به او و خودت منزل هر دوی شما است، که به عنوان وجود یگانه ساکن هستید و از هم جدا نیستید.دربِ مقدسترین منزل او را بگشا، و بگذار بخشایش تمام اثرات باور به گناه را که خداوند را و فرزندش را با او بیخانهمان نگه میدارد، پاک کند.تو در خانهٔ خداوند بیگانه نیستی.برادرت را به منزلی که خداوند او را در صفا و صلح قرار داده، و با او ساکن است، پذیرا شو.در جایی که عشق سکونت دارد اوهام جایی ندارند، در حالی که عشق تو را از هر چیزی که حقیقی نیست محافظت میکند.تو همانند آفریدگار آن نامحدود، در صلح سکونت داری، و همه چیز به کسانی عطا میشود که او را به یاد میآورند.روحالقدس مراقب منزل او است، مطمئن از این که صلح آن هرگز مختل نخواهد شد.
دورهای در معجزات | ۲۴ مرداد ۱۴۰۳
۲۴ مرداد ۱۴۰۳
دورهای در معجزات
ورود خرد به نظام فکری نفس آغاز خنثیسازی آن است، زیرا خرد و نفس با هم در تضاد هستند.همچنین امکان همزیستی آنها در آگاهی تو وجود ندارد.زیرا هدف خرد روشن ساختن، و در نتیجه آشکارسازی است.تو میتوانی خرد را ببینی.این بازی با واژهها نیست، زیرا اینجا آغاز رؤیتی است که معنا دارد.رؤیت به معنای واقعی کلمه، فهم است.اگر رؤیت، بینایی بدن نیست، آن باید فهمیده شود.زیرا روشن است، و آنچه آشکار است مبهم نیست.آن میتواند فهمیده شود.و در اینجا خرد و نفس از هم جدا میشوند، تا راه جداگانهٔ خود را بپیمایند.
دورهای در معجزات | ۲۱ مرداد ۱۴۰۳
۲۱ مرداد ۱۴۰۳
دورهای در معجزات
خرد به تو خواهد گفت که شکل خطا آن چیزی نیست که آن را به یک اشتباه تبدیل میکند.اگر آنچه که شکل پنهان میکند یک اشتباه است، شکل نمیتواند مانع تصحیح شود.چشمان بدن تنها شکل را میبینند.آنها نمیتوانند فراتر از آنچه که برای دیدنش ساخته شدند را ببینند.و آنها ساخته شدند تا به خطا بنگرند و از آن فراتر را نبینند.ادراک آنها واقعاً عجیب است، زیرا آنها تنها میتوانند اوهام را ببینند، نمیتوانند به فراتر از تکه سنگ خارای گناه نگاه کنند، و در شکل بیرونیِ نیستی توقف میکنند.برای این شکل تحریف شدهٔ رؤیت، بیرون هر چیزی، دیواری که میان تو و حقیقت قرار دارد، به تمامی حقیقی است.با این حال، بینایی که در نیستی متوقف میشود، چنان که گویی یک دیوار محکم است، چگونه میتواند حقیقتاً ببیند؟آن بوسیلهٔ شکل دور نگه داشته میشود، زیرا برای تضمین اینکه چیز دیگری جز شکل ادراک نکند ساخته شده است.
فرافکنی احساس گناه
۱۸ مرداد ۱۴۰۳
گری رنارد
گری: اگر با دقت تماشا کنید، میبینید که بیشتر قضاوتهای مردم واقعاً آنها را خوشحال نمیکنند.
پورسا: این کاملا درست است.در واقع، دوره در یک جا از شما میپرسد:
آیا ترجیح میدهی که حق با تو باشد یا شادی؟
گری: فکر میکنم خیلی از ماها میگوییم که ترجیح میدهیم شاد باشیم، اما طوری رفتار میکنیم که ترجیحاً حق با ما باشد.
پورسا: بله. بخشی از فریب نفس این است که وقتی مردم دیگران را قضاوت میکنند و معتقدند حق با آنهاست، گاهی اوقات به طور موقت احساس خوبی دارند، زیرا توانستهاند بخشی از احساس گناه ناخودآگاه خود را به سمت فرد دیگری فرافکنی کنند.سپس چند روز بعد، بدون اینکه بدانند چرا، احساس گناه ناخودآگاهشان - که باز هیچ آگاهی از آن ندارند - به سراغشان میآید و با ماشین تصادف میکنند، یا از طریق هزاران راه ملایمتر به خودشان آسیب میزنند.البته این یک مثال موهوم و خطی است.همه چیز واقعاً از آغاز زمان تنظیم شده است، که بعداً در مورد آن صحبت خواهیم کرد، اما این نمونهای از یکی از راههایی است که مسائل خودشان را کم کم نشان میدهند.گری: پس مردم قضاوت میکنند، احساس خوب یا بدی نسبت به آن دارند، بسته به اینکه که آیا احساس گناه خود را به بیرون یا به درون فرافکنی میکنند – و سپس خودشان را مجازات میکنند.آنها فکر میکنند که برنده شدهاند، اما کارمای آنها بر عقاید آنها غلبه میکند.
ناپدید شدن جهان
گری رنارد
گری رنارد
دورهای در معجزات | ۱۸ مرداد ۱۴۰۳
۱۸ مرداد ۱۴۰۳
دورهای در معجزات
یک رابطهٔ مقدس، هر چند تازه متولد شده باشد، باید برای قداست بیش از هر چیز دیگری ارزش قائل شود.ارزشهای نامقدس باعث سردرگمی میشوند، و سردرگمی در آگاهی.در یک رابطهٔ نامقدس، هر کدام به این دلیل ارزش دارد که به نظر میرسد گناه دیگری را توجیه میکند.هر کدام در درون دیگری چیزی را میبیند که او را وادار میکند برخلاف ارادهٔ خود گناه کند.و بدین ترتیب گناهان خود را بر دیگری مینهاند، و به سوی او جذب میشود تا گناهانش را تداوم بخشد.و بنابراین برای هر یک باید ناممکن شود که با آروزی خود برای واقعی بودن گناه، خود را علت گناه بداند.خرد با این حال رابطهٔ مقدس را آنگونه که هست میبیند؛ یک حالت ذهنی مشترک، که در آن هر دو خطاها را با خوشحالی برای تصحیح میدهند، تا هر دو با شادمانی به عنوان یکی شفا یابند.