دورهای در معجزات | ۴ بهمن ۱۴۰۳
۳ بهمن ۱۴۰۳
دورهای در معجزات
حقیقت از زمانی که تو آن را فراخواندی به دیدارت شتافته است.اگر میدانستی چه کسی در راهی که انتخاب کردهای در کنارت گام بر میدارد، ترس ناممکن میبود.تو نمیدانی زیرا سفر به درون تاریکی طولانی و بیرحمانه بوده است، و تو تا اعماق آن فرو رفتهای.سوسو زدنِ اندکِ پلکهایت، که مدت طولانی بسته بودهاند، هنوز برای اطمینان دادن به خودت، که این مدت طولانی تحقیر شدهای، کافی نبوده است.تو به سمت عشق میروی که هنوز از آن متنفر هستی، و به طرز وحشتناکی از قضاوتش بر تو میترسی.و متوجه نیستی که تو از عشق نمیترسی، بلکه تنها از آنچه که از آن ساختهای میترسی.تو به سمت معنای عشق پیش میروی، و از تمام اوهامی که با آنها آن را در میان گرفتهای دور میشوی.هنگامی که به وهم عقبنشینی میکنی، ترس تو افزایش مییابد، زیرا شکی نیست که آنچه میپنداری عشق معنا میدهد، ترسناک است.اما این برای ما که با یقین و بسیار سریع از ترس دور میشویم چه اهمیتی دارد؟
دورهای در معجزات | ۲ بهمن ۱۴۰۳
۲ بهمن ۱۴۰۳
دورهای در معجزات
چنین نیست.رستگاری به دنبال اثبات این است که مرگ وجود ندارد، و تنها زندگی وجود دارد.در قربانی کردن مرگ چیزی از دست نمیرود.یک خدای دروغین نمیتواند جای خداوند را بگیرد.بگذار او عشقش به تو را به یادت بیاورد، و به دنبال غرق کردنِ آوای او در نوای ناامیدی عمیق برای خدایان دروغین خود نباش.امید خودت را بیرون از پدرت جستجو نکن.زیرا امید به خوشبختی، ناامیدی نیست.
دورهای در معجزات | ۳۰ دی ۱۴۰۳
۳۰ دی ۱۴۰۳
دورهای در معجزات
اما رؤیاها کجا هستند جز در ذهنی که خفته است؟و آیا یک رؤیا میتواند در واقعی ساختن تصویری که در بیرون از خود فرافکنی میکند موفق شود؟در زمان صرفه جویی کن؛ برادر من. بیاموز که زمان برای چیست.و پایانِ خدایان دروغین را شتاب بخش، در دنیایی که با دیدن خدایان دروغین در آن غمگین و بیمار گشته است.ذهنِ مقدسِ تو محراب خداوند است، و جایی که او باشد هیچ خدای دروغینی نمیتواند بماند.ترس از خداوند، چیزی جز ترس از دست دادن خدایان دروغین نیست.این ترس از دست دادن، واقعیت تو نیست.اما تو از واقعیت خود خدای دروغینی ساختهای، که ناگزیزی از آن در برابر نور حقیقت محافظت کنی.و تمام دنیا وسیلهای میشود که با آن میتوان این خدای دروغین را نجات داد.بنابراین چنین به نظر میرسد که رستگاری زندگی را تهدید میکند و مرگ را به ارمغان میآورد.
دورهای در معجزات | ۲۷ دی ۱۴۰۳
۲۷ دی ۱۴۰۳
دورهای در معجزات
با نزدیکتر شدن نور، تو به سوی تاریکی خواهی شتافت، در حالی که از حقیقت دور میشوی، گاهی به سوی شکلهای کوچکتر ترس عقبنشینی میکنی، و گاهی به سوی وحشت مطلق.اما تو پیش خواهی رفت، زیرا هدف تو این است که از ترس به سوی حقیقت پیش روی.هدفی که پذیرفتی، هدفِ معرفت است، که برای آن تمایل خود را نشان دادی.به نظر میرسد ترس در تاریکی زندگی میکند، و هنگامی که میترسی عقبنشینی کردهای.پس بیایید به شتاب در لحظهای از نور به هم بپیوندیم، و این کافی خواهد بود تا به تو یادآوری کند که هدف تو نور است.
دورهای در معجزات | ۲۴ دی ۱۴۰۳
۲۴ دی ۱۴۰۳
دورهای در معجزات
تو که دست برادرت را گرفتهای، دست من را نیز میگیری، زیرا هنگامی که به هم پیوستید، تنها نبودید.آیا باور داری که تو را در تاریکیای که توافق کردی با من ترک کنی، رها میکنم؟در رابطهٔ تو نور این دنیا است.و ترس باید اکنون از پیش روی تو ناپدید شود.وسوسه نشو که هدیهٔ ایمانی را که به برادرت تقدیم کردی از او برباییتو تنها در ترساندن خودت موفق خواهی شد.این هدیه برای همیشه داده شده است، زیرا خود خداوند آن را دریافت کرده است.نمیتوانی آن را پس بگیری.تو خداوند را پذیرفتهای.قداست رابطهٔ تو در بهشت تثبیت شده است.تو درک نمیکنی که چه چیزی را پذیرفتهای، اما به یاد داشته باش که درک تو ضروری نیست.تنها چیزی که ضرورت داشت صرفاً میل به درک کردن بود.آن میل همان آرزوی مقدس بودن بود.ارادهٔ خداوند به تو عطا شده است.زیرا آرزوی تنها چیزی را داری که همواره داشتهای، یا همواره بودهای.