دورهای در معجزات | ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴
۹ اردیبهشت ۱۴۰۴
دورهای در معجزات
این است رؤیت فرزند خداوند، کسی که تو به خوبی او را میشناسی.اینجا است بینایی کسی که پدرش را میشناسد.این است خاطرهٔ آنچه تو هستی؛ بخشی از این، با همهٔ آن در درون، و پیوسته به همه با همان اطمینانی که همه در تو پیوستهاند.این رؤیت را بپذیر که میتواند این را به تو نشان دهد، و نه بدن را.تو این سرود دیرین را میشناسی، و آن را خوب میشناسی.هیچچیز به اندازهٔ این سرودِ دیرینِ عشق که فرزند خداوند همچنان برای پدرش میخواند، برای تو عزیز نخواهد بود.
دورهای در معجزات | ۸ اردیبهشت ۱۴۰۴
۸ اردیبهشت ۱۴۰۴
دورهای در معجزات
فراتر از بدن، فراتر از خورشید و ستارگان، ورای هر چیزی که میبینی و در عین حال به گونهای آشنا، کمانی از نور زرین وجود دارد که در برابر چشمانت به حلقهای بزرگ و درخشان گسترده میشود.و تمام حلقه پیش چشمانت پر از نور میشود.لبههای حلقه ناپدید میشوند، و آنچه در آن است دیگر بههیچوجه محصور نیست.نور امتداد مییابد و همه چیز را در بر میگیرد، در حالی که تا بیکرانگی گسترش مییابد و تا ابد میدرخشد و هیچ گسست یا محدودیتی در هیچ کجا ندارد.در درون آن همه چیز در تداوم کامل به هم پیوسته است.و نه میتوان تصور کرد که هیچ چیزی بتواند بیرون باشد، زیرا هیچ جایی وجود ندارد که این نور نباشد.
دورهای در معجزات | ۶ اردیبهشت ۱۴۰۴
۶ اردیبهشت ۱۴۰۴
دورهای در معجزات
یک مانع کوچک برای کسانی که نمیفهمند معجزات همه یکسان هستند میتواند به راستی بزرگ به نظر برسد.با این حال این دوره برای آموزش دادن همین است.این تنها هدفش است، زیرا تنها این همه آن چیزی است که میشود آموخت.و تو میتوانی آن را به روشهای مختلف بسیاری بیاموزی.هر یادگیری یک کمک یا مانع برای رسیدن به دروازه بهشت است.هیچ چیزی بین این دو امکان ندارد.تنها دو آموزگار وجود دارند، که به مسیرهای متفاوت اشاره میکنند.و تو در مسیری که آموزگار منتخبت هدایت میکند پیش خواهی رفت.تنها دو جهت وجود دارد که میتوانی طی کنی، در حالی که زمان ادامه دارد و انتخاب معنا دارد.زیرا هرگز مسیر دیگری جز راه به سوی بهشت طی نخواهد شد.تو تنها میتوانی انتخاب کنی که به سوی بهشت بروی، یا دور از آن به هیچ کجا.هیچ چیز دیگری برای انتخاب کردن وجود ندارد.
دورهای در معجزات | ۵ اردیبهشت ۱۴۰۴
۵ اردیبهشت ۱۴۰۴
دورهای در معجزات
ما گفتهایم که روحالقدس تفاوت میان درد و لذت را به تو میآموزد.این همانند گفتن این است که او تفاوت میان زندانی شدن و آزادی را به تو میآموزد.تو نمیتوانی بدون او این تمایز را قائل شوی زیرا به خودت آموختهای که زندانی شدن آزادی است.با باور داشتن به اینکه آنها یکسان هستند، چگونه میتوانی آنها را از هم تشخیص دهی؟آیا میتوانی از بخشی از ذهنت که باور به یکسان بودن آنها را به تو آموخت، بخواهی که به تو بیاموزد آنها چگونه متفاوت هستند؟
دورهای در معجزات | ۴ اردیبهشت ۱۴۰۴
۴ اردیبهشت ۱۴۰۴
دورهای در معجزات
این هفته با نخلها آغاز میشود و با سوسنها پایان مییابد، نشانه سپید و مقدس از اینکه فرزند خداوند بیگناه است.اجازه نده هیچ نشانه تاریکی از مصلوب شدن بین سفر و هدف آن مداخله کند؛ بین پذیرش حقیقت و تجلی آن.این هفته ما زندگی را جشن میگیریم، نه مرگ را.و ما پاکی کامل فرزند خداوند را گرامی میداریم، و نه گناهانش را.هدیه گلهای سوسن را به برادرت تقدیم کن، نه تاج خارها را؛ هدیه عشق را و نه «هدیه» ترس.تو در کنار برادرت ایستادهای، خارها در یک دست و سوسنها در دست دیگر، نامطمئن که کدام را بدهی.اکنون به من ملحق شو و خارها را دور بیانداز، سوسنها را تقدیم کن تا جای آنها را بگیرند.این عید من میل دارم که هدیه بخشایشت توسط تو به من تقدیم شود، و توسط من به تو بازگردانده شود.ما نمیتوانیم در مصلوب شدن و مرگ متحد شویم.همچنین رستاخیز نمیتواند کامل شود تا اینکه بخشایش تو، به همراه بخشایش من بر مسیحا استقرار یابد.