دوره
دورهای در معجزات | ۱۰ مهر ۱۴۰۰
۹ مهر ۱۴۰۰
دورهای در معجزات
پدر متعال ما، امروز چشمانمان را تبرک کن.ما پیامآوران تو هستیم، و میخواهیم به بازتاب باشکوه عشق تو که در همه چیز میتابد بنگریم.ما تنها در وجود مقدس تو زندگی و حرکت میکنیم.ما از زندگی جاوید تو جدا نیستیم.هیچ مرگی وجود ندارد، زیرا مرگ اراده تو نیست.ما در آنجا ساکن میشویم که تو قرارمان دادهای، در آن حیات که با تو و با همه چیزهای زنده سهیم هستیم، تا مانند تو باشیم و برای همیشه بخشی از تو باشیم.ما اندیشههای تو را به عنوان اندیشههای خود میپذیریم، و اراده ما تا ابد با اراده تو یگانه است.آمین.
دورهای در معجزات | ۶ مهر ۱۴۰۰
۶ مهر ۱۴۰۰
دورهای در معجزات
انجام هر کاری بدن را دربرمیگیرد.و اگر تشخیص دهی که نیاز به انجام هیچ کاری نداری، ارزش بدن را از ذهن خود کنار گذاشتهای.اینجا دری فوری و گشوده وجود دارد، که از طریق آن قرنها تلاش را پشت سر میگذاری، و از زمان میگریزی.این راهی است که در آن گناه همه جذابیت را همین اکنون از دست میدهد.زیرا اینجا زمان انکار شده، و گذشته و آینده از بین رفتهاند.کسی که نیاز به انجام هیچ کاری ندارد نیازی به زمان ندارد.انجام ندادن هیچ کاری آسودن است، و ساختن مکانی در درون تو که در آن فعالیت بدن دیگر درخواست توجه نمیکند.روحالقدس به درون این مکان وارد شده، و در آنجا میماند.او خواهد ماند زمانی که تو فراموش میکنی، و فعالیت های بدن برمیگردند تا ذهن خودآگاه تو را مشغول کنند.
با این وجود این مکان آسودن همیشه وجود خواهد داشت که به آن میتوانی بازگردی.و تو از این مرکز آرام طوفان بیش از همه فعالیتهای خروشان آن آگاه خواهی بود.این مرکز آرام، که در آن تو هیچ کاری نمیکنی، با تو خواهد ماند، تا در میان هر کار پرمشغلهای که برای آن فرستاده شدهای به تو آسودگی بدهد.زیرا از این مرکز تو هدایت خواهی شد که چگونه بدن را بدون گناه بکار بری.این همان مرکز است، که بدن در آن غایب است، و بدن را در آگاهی تو از آن چنین نگه خواهد داشت.
دورهای در معجزات | ۲ مهر ۱۴۰۰
۲ مهر ۱۴۰۰
دورهای در معجزات
این هفته با نخلها آغاز میشود و با سوسنها پایان مییابد، نشانه سپید و مقدس از اینکه فرزند خداوند بیگناه است.اجازه نده هیچ نشانه تاریکی از مصلوب شدن بین سفر و هدف آن مداخله کند؛ بین پذیرش حقیقت و تجلی آن.این هفته ما زندگی را جشن میگیریم، نه مرگ را.و ما پاکی کامل فرزند خداوند را گرامی میداریم، و نه گناهانش را.هدیه گلهای سوسن را به برادرت تقدیم کن، نه تاج خارها را؛ هدیه عشق را و نه «هدیه» ترس.تو در کنار برادرت ایستادهای، خارها در یک دست و سوسنها در دست دیگر، نامطمئن که کدام را بدهی.اکنون به من ملحق شو و خارها را دور بیانداز، سوسنها را تقدیم کن تا جای آنها را بگیرند.این عید من میل دارم که هدیه بخشایشت توسط تو به من تقدیم شود، و توسط من به تو بازگردانده شود.ما نمیتوانیم در مصلوب شدن و مرگ متحد شویم.همچنین رستاخیز نمیتواند کامل شود تا اینکه بخشایش تو، به همراه بخشایش من بر مسیحا استقرار یابد.
دورهای در معجزات | ۲۲ شهریور ۱۴۰۰
۲۲ شهریور ۱۴۰۰
دورهای در معجزات
نوری در تو هست که نمیتواند بمیرد؛ حضور آن چنان مقدس است که دنیا به خاطر تو تطهیر میگردد.همهی چیزهایی که زندگی میکنند برای تو هدایایی میآورند، و آنها را در قدرشناسی و شادمانی به پای تو نثار میکنند.رایحهی گلها هدیهی آنها به تو است.موجها پیش روی تو کرنش میکنند، و درختان بازوانشان را برای حفاظت از تو در برابر گرما میگشایند، و برگهایشان را پیشاپیش تو بر زمین میریزند تا تو بتوانی به نرمی گام برداری، در حالیکه باد پیرامون سر مقدس تو به نجوا میپردازد.
دورهای در معجزات | ۱۷ شهریور ۱۴۰۰
۱۶ شهریور ۱۴۰۰
دورهای در معجزات
ما گفتهایم که روحالقدس تفاوت میان درد و لذت را به تو میآموزد.این همانند گفتن این است که او تفاوت میان زندانی شدن و آزادی را به تو میآموزد.تو نمیتوانی بدون او این تمایز را قائل شوی زیرا به خودت آموختهای که زندانی شدن آزادی است.با باور داشتن اینکه آنها یکسان هستند، چگونه میتوانی آنها را از هم تشخیص دهی؟آیا میتوانی از بخشی از ذهنت که باور به یکسان بودن آنها را به تو آموخت، بخواهی که به تو بیاموزد آنها متفاوت هستند؟