دوره‌ای در معجزات با تصمیم ناگهانی دو تن برای به هم پیوستن در یک هدف مشترک آغاز شد.نام آن‌ها هِلِن شاکمن و بیل تدفورد بود که استادان روانشناسی درمانی در کالج پزشکان و جرّاحان دانشگاه کلمبیای نیویورک بودند.اهمیتی ندارد که آن‌ها چه کسانی بودند، جز اینکه این داستان نشان می‌دهد که با خداوند همه چیز امکانپذیر است.آن‌ها به هیچ روی انسانهای معنوی نبودند.رابطه آن‌ها با هم دشوار و اغلب پرتنش بود، و شأن و مقبولیّت فردی و شغلی برایشان اهمیت داشت.در کل، آنها سرمایه‌گذاری قابل توجهی در ارزش‌های دنیوی داشتند.زندگی آنها به سختی با آنچه که مورد تأیید دوره‌ای در معجزات است،همخوانی داشت.هِلِن، کسی که دوره‌ای در معجزات را دریافت کرد، خود را اینگونه توصیف می‌کند:
«روانشناس،مدرس،محافظه‌کار در تئوری و منکر خداوند در باور، من در یک جایگاه معتبر و بسیار بالای علمی مشغول بکار بودم.و آنگاه چیزهایی اتفاق افتاد که آغازگر زنجیره‌ای از رخدادهایی بود که هرگز نمی‌توانستم پیش بینی کنم.رئیس دپارتمان من بطور غیرمنتظره‌ای اعلام کرد که از احساسات خشم‌آلود و پرخاشگرانه‌ای که روش و رفتار ما منعکس می‌کرد، خسته است و چنین نتیجه‌گیری کرد که «باید راه دیگری وجود داشته باشد.»درست بهنگام، من پذیرفتم که در یافتن آن راه دیگر او را یاری کنم.روشن است که این دوره، آن راه دیگر است.»
اگر چه قصد آن‌ها جدی بود ولی دشواری بزرگی برای آغاز کردن اقدام مشترک خود داشتند.اما آن‌ها به روح‌القدس «اندک اراده‌مندی» را نشان داده بودند، و همانگونه که دوره‌ای در معجزات بارها تاکید می‌کند، این برای روح‌القدس کافیست تا او را قادر سازد تا هر وضعیّتی را برای اهداف خود بکار گیرد و توان خود را برای آن فراهم کند.
ادامه شرح حال توسط هِلِن:
«پیش از آغاز واقعی نوشتن، سه ماه تکان دهنده گذشت، که در مدت آن بیل پیشنهاد کرد که رؤیاهای بسیار نمادین خود و توصیف تصویرهای غریبی را که بر من نمایان می‌شدند، را بنویسم.اگرچه تا آن زمان من با آن رخدادهای غیرمنتظره خو گرفته بودم، ولی هنگامی که نوشتم «این دوره‌ای در معجزات است» باز هم بسیار غافلگیر شدم.آن جمله مقدّمه من بر آن آوای قدسی بود.آوایی که صدایی تولید نمی‌کرد ولی به نظر می‌رسید که در حال دادن یک املای سریع و درونی به من بود، که آن را در دفترچه یادداشت خود نوشتم.این نوشتن هرگز خودکار نبود.ممکن بود در هر زمان متوقف شود و آنگاه دوباره از سرگرفته شود.آن وضعیت برای من بسیار ناخوشایند بود، ولی هرگز بطور جدّی متوقف نشدم.گویی به نوعی یک وظیفه ویژه داشتم که در جایی پذیرفته بودم آن را کامل کنم.آن نمایانگر یک اقدام و همکاری واقعی بین من و بیل بود، و من مطمئن هستم که بخش زیادی از بزرگی و اهمیت کار در آن همکاری نهفته است.من آنچه را که آن آوای قدسی می‌گفت، می‌نوشتم و روز بعد آن را برای بیل می‌خواندم و او آن را بر اساس املای من تایپ می‌کرد.از نظر من او نیز وظیفه‌ی ویژه‌ی خود را داشت.بدون تشویق و حمایت او من هرگز نمی‌توانستم وظیفه‌ی خود را به انجام رسانم.تمام فرایند هفت سال طول کشید.ابتدا «متن» بوجود آمد، سپس «درسنامه برای دانش‌آموزان» و سرانجام «کتاب راهنمای آموزگاران» پدید آمد.تنها تغییرات بسیار اندکی انجام شده است.عنوان های فصل‌ها و عنوان‌های فرعی در متن وارد شده‌اند، و برخی از مرجع‌های شخصی که در آغاز رخ دادند، حذف شده‌اند.به جز این موارد، مطلب اساساً بدون تغییر است.
نام کسانی که با همکاری هم این دوره را ضبط و نگاشتند بر روی جلد دوره ظاهر نمی‌شود، زیرا این دوره می‌تواند و باید مستقل و با تکیه بر خود بماند.مقصود آن تبدیل شدن به زمینه‌ای برای ایجاد یک آیین مذهبی دیگر نیست.یگانه هدف آن فراهم کردن راهی است که در آن برخی از مردم خواهند توانست آموزگار درونی خود را بیابند.»
دوره‌ای در معجزات

استفاده از مطالب فقط برای مقاصد غیرتجاری و با ذکر منبع بلامانع است.