ر_۳_۱_۱
P-3.I.1
۱هر کسی که نزد تو فرستاده میشود یک بیمار تو است.۲این نه به این معنا است که تو او را انتخاب میکنی، و نه این که نوع درمانی که مناسب است را انتخاب میکنی.۳بلکه بدان معنا است که هیچکس به اشتباه نزد تو نمیآید.۴هیچ خطایی در نقشه خداوند وجود ندارد.۵با این حال، این یک اشتباه است، که بپنداری تو میدانی چه چیزی را به هر کسی که میآید ارائه دهی.۶این تصمیم با تو نیست.۷این تمایل وجود دارد که بپنداری دائماً از تو خواسته میشود تا خودت را برای کسانی که میآیند قربانی کنی.۸این به سختی میتواند درست باشد.۹تقاضای قربانی دادن از خودت، تقاضای قربانی دادن از خداوند است، و او هیچ چیز از قربانی دادن نمیداند.۱۰چه کسی میتواند از کمال درخواست کند که او ناکامل باشد؟
ر_۳_۱_۲
P-3.I.2
۱پس، چه کسی، تصمیم میگیرد که هر برادر چه چیزی نیاز دارد؟۲مطمئناً تو نیستی، تو که هنوز تشخیص نمیدهی چه کسی است که درخواست میکند.۳چیزی در او وجود دارد که این را به تو خواهد گفت، اگر گوش کنی.۴و پاسخ این است؛ گوش کن.۵تقاضا نکن، تصمیم نگیر، قربانی نکن.۶گوش کن.۷آنچه میشنوی حقیقت دارد.۸آیا خداوند فرزندش را به سوی تو میفرستد بدون این که مطمئن باشد تو نیازهای او را تشخیص میدهی؟۹به آنچه خداوند به تو میگوید بیاندیش؛ او به صدای تو نیاز دارد تا از طرف او سخن گویی.۱۰آیا چیزی میتواند مقدستر از این باشد؟۱۱یا هدیهای بزرگتر از این برای تو وجود دارد؟۱۲آیا ترجیح میدهی انتخاب کنی که چه کسی خدا باشد، یا این که آوای او را بشنوی که خداوند درون تو است؟
ر_۳_۱_۳
P-3.I.3
۱بیماران تو نیاز ندارند که به صورت فیزیکی حضور داشته باشند تا به نام خداوند به آنها خدمت کنی.۲شاید این یادآوری دشوار باشد، اما خداوند هدایای خود را به اندک چیزهایی که در واقع میتوانی ببینی محدود نخواهد کرد.۳تو میتوانی دیگران را نیز ببینی، زیرا دیدن به چشمان بدن محدود نمیشود.۴برخی نیازی به حضور فیزیکی تو ندارند.۵آنها به همان اندازه، و شاید حتی بیشتر، در لحظهای که فرستاده میشوند به تو نیاز دارند.۶آنها را به هر طریقی که بتواند برای هر دوی شما مفیدتر باشد، تشخیص خواهی داد.۷مهم نیست که چگونه میآیند.۸آنها به هر شکلی که مفیدتر باشد فرستاده خواهند شد؛ یک نام، یک اندیشه، یک تصویر، یک ایده، یا شاید تنها احساس برقراری ارتباط با کسی در جایی.۹پیوستن در دستان روحالقدس است.۱۰آن نمیتواند تحقق نیابد.
ر_۳_۱_۴
P-3.I.4
۱یک درمانگر مقدس، یک آموزگار پیشرفته خداوند، هرگز یک چیز را فراموش نمیکند؛ او دوره آموزشی رستگاری را ایجاد نکرد، و نقش خود را نیز در آن مقرر نکرد.۲او میفهمد که نقشش برای کل ضروری است، و از این طریق کل را تشخیص خواهد داد هنگامی که نقشش کامل شود.۳در همین حال او باید بیاموزد، و بیماران او ابزارهایی هستند که برای یادگیری او به سویش فرستاده میشوند.۴او چه میتواند باشد جز این که برای آنها و از آنها سپاسگزار باشد؟۵آنها در حالی که حامل خداوند هستند، میآیند.۶آیا او این هدیه را بخاطر یک سنگریزه رد میکند، یا آیا در را بر روی منجی دنیا میبندد تا یک شبح را وارد کند؟۷بگذار او به فرزند خداوند خیانت نکند.۸آن کسی که او را فرا میخواند بسیار فراتر از درک او است.۹با این حال آیا او از اینکه میتواند پاسخ دهد خوشحال نخواهد شد، در حالی که تنها در این صورت است که خواهد توانست فراخوان را بشنود و دریابد که آن به او تعلق دارد؟