دورهمتنفصل ۱۶ - بخشایش اوهام 

م_۱۶_۴_۱

T-16.IV.1

^۱از نگاه کردن به رابطه نفرت خاص نترسید، زیرا آزادی در نگاه کردن به آن است.^۲غیرممکن است که معنی عشق را ندانیم، جز این.^۳زیرا رابطه عشقی خاص، که معنای عشق در آن پنهان است، صرفاً برای جبران نفرت انجام می شود، اما نه برای رها کردن آن.^۴هنگامی که به این موضوع نگاه می کنید، نجات شما به وضوح در برابر چشمان باز شما ظاهر خواهد شد.^۵شما نمی توانید نفرت را محدود کنید.^۶رابطه عاشقانه خاص آن را خنثی نمی کند، بلکه صرفاً آن را به زیرزمینی و دور از چشم می راند.^۷ضروری است که آن را در معرض دید قرار دهید و هیچ تلاشی برای پنهان کردن آن انجام ندهید.^۸زیرا تلاش برای ایجاد تعادل بین نفرت و عشق است که عشق را برای شما بی معنی می کند.^۹میزان شکافی که در این امر نهفته است، شما متوجه نیستید.^۱۰و تا زمانی که این کار را انجام ندهید، انشعاب ناشناخته باقی می ماند و در نتیجه درمان نمی شود.

م_۱۶_۴_۲

T-16.IV.2

^۱نمادهای نفرت در برابر نمادهای عشق، یک تعارض را به نمایش می‌گذارند که وجود ندارد.^۲زیرا نمادها نمایانگر چیز دیگری هستند، و اگر عشق همه چیز است، نماد عشق بی‌معنا است.^۳شما بدون هیچ آسیبی از این آخرین بازگرداندن عبور خواهید کرد و در نهایت مانند خودتان ظاهر خواهید شد.^۴این آخرین مرحله آمادگی برای خداست.^۵اکنون بی اراده نباشید؛ شما خیلی نزدیک هستید و با امنیت کامل از روی پل عبور خواهید کرد که بی سر و صدا از جنگ به صلح ترجمه شده است.^۶زیرا توهم عشق هرگز ارضا نمی کند، اما واقعیت آن که در آن طرف در انتظار شماست، همه چیز را به شما خواهد داد.

م_۱۶_۴_۳

T-16.IV.3

^۱رابطه عشق ویژه تلاشی است برای محدود کردن اثرات مخرب نفرت با یافتن پناهگاهی در طوفان گناه.^۲هیچ تلاشی برای برخاستن از طوفان، به درون نور خورشید نمی‌کند.^۳برعکس، با تلاش برای ساختن موانع در برابر آن، و ماندن در حصار آن‌ها، بر احساس گناه در بیرون از پناهگاه تأکید می‌کند.^۴رابطه عشقی خاص به خودی خود به عنوان یک ارزش تلقی نمی شود، بلکه به عنوان مکانی امن تلقی می شود که نفرت از آن جدا می شود و دور نگه داشته می شود.^۵شریک عشق خاص تنها تا زمانی قابل قبول است که به این هدف خدمت کند.^۶نفرت می تواند وارد شود، و در واقع در برخی از جنبه های رابطه مورد استقبال قرار می گیرد، اما همچنان با توهم عشق حفظ می شود.^۷اگر توهم از بین برود، رابطه از بین می‌رود یا به دلیل سرخوردگی ناراضی‌کننده می‌شود.

م_۱۶_۴_۴

T-16.IV.4

^۱عشق یک توهم نیست.^۲این یک واقعیت است.^۳جایی که سرخوردگی ممکن است، عشق نبود، نفرت وجود داشت.^۴زیرا نفرت یک توهم است و آنچه می تواند تغییر کند هرگز عشق نبود.^۵مطمئناً کسانی که در هر جنبه ای از زندگی افراد خاصی را به عنوان شریک انتخاب می کنند و از آنها برای هر هدفی که با دیگران شریک نیستند استفاده می کنند، سعی می کنند با احساس گناه زندگی کنند تا اینکه از آن بمیرند.^۶این انتخابی است که آنها می بینند.^۷و عشق از نظر آنها تنها فرار از مرگ است.^۸آنها ناامیدانه به دنبال آن هستند، اما نه در آرامشی که با خوشحالی به آنها برسد.^۹و وقتی می بینند که ترس از مرگ هنوز بر آنها حاکم است، رابطه عشقی این توهم را از دست می دهد که همان چیزی است که نیست.^۱۰هنگامی که موانع در برابر آن شکسته می شود، ترس به داخل می رود و نفرت پیروز می شود.

م_۱۶_۴_۵

T-16.IV.5

^۱هیچ پیروزی عشق وجود ندارد.^۲فقط نفرت به "پیروزی عشق" مربوط می شود.^۳توهم عشق می تواند بر توهم نفرت پیروز شود، اما همیشه به قیمت ایجاد هر دو توهم.^۴تا زمانی که توهم نفرت ادامه دارد، تا زمانی که عشق برای شما یک توهم خواهد بود.^۵و سپس تنها انتخاب ممکن باقی مانده این است که کدام توهم را ترجیح می دهید.^۶هیچ تعارضی در انتخاب بین حقیقت و توهم وجود ندارد.^۷در این شرایط، هیچ کس تردید نخواهد کرد.^۸اما درگیری وارد آن لحظه می شود، به نظر می رسد انتخاب بین توهمات است، اما این انتخاب اهمیتی ندارد.^۹در جایی که یک انتخاب به اندازه دیگری خطرناک است، تصمیم باید ناشی از ناامیدی باشد.

م_۱۶_۴_۶

T-16.IV.6

^۱وظیفهٔ تو این نیست که در جستجوی عشق باشی، بلکه تنها در جستجو و یافتن تمام موانع درون خودت باشی که در برابر عشق ساخته‌ای.^۲جست و جوی حقیقت لازم نیست، بلکه باید به دنبال باطل بود.^۳هر توهم ترسی است، به هر شکلی که باشد.^۴و تلاش برای فرار از یک توهم به توهم دیگر باید شکست بخورد.^۵اگر عشق را بیرون از خود جستجو کنید، می توانید مطمئن باشید که نفرت را در درون خود درک می کنید و از آن می ترسید.^۶با این حال آرامش هرگز از توهم عشق حاصل نمی شود، بلکه فقط از واقعیت آن حاصل می شود.

م_۱۶_۴_۷

T-16.IV.7

^۱این را بشناسید، زیرا حقیقت دارد، و اگر بخواهیم آن را از توهم متمایز کنیم، باید حقیقت را شناخت: رابطه عاشقانه خاص تلاشی است برای جدایی عشق.^۲و به این ترتیب، این چیزی نیست جز تلاشی برای وارد کردن عشق به ترس، و واقعی کردن آن در ترس.^۳در تخطی اساسی از یک شرط عشق، رابطه عاشقانه خاص غیرممکن را انجام می دهد.^۴چگونه اما در توهم می توان این کار را انجام داد؟^۵ضروری است که دقیقاً دقیقاً به آنچه فکر می کنید می توانید برای حل معضلی که برای شما بسیار واقعی به نظر می رسد ، اما وجود ندارد ، انجام دهید ، نگاه کنیم.^۶شما به حقیقت نزدیک شده اید و فقط این بین شما و پلی است که شما را به آن می رساند.

م_۱۶_۴_۸

T-16.IV.8

^۱بهشت در سکوت منتظر است و مخلوقات شما دستان خود را دراز کرده اند تا به شما کمک کنند از آنها عبور کنید و از آنها استقبال کنید.^۲زیرا آنها هستند که شما به دنبال آن هستید.^۳تو جز برای تکمیل خودت می‌خواهی، و آنها هستند که تو را کامل می‌کنند.^۴رابطه عشقی خاص فقط یک جایگزین نامرغوب برای چیزی است که شما را در حقیقت کامل می کند، نه در توهم.^۵رابطه شما با آنها بدون گناه است و این شما را قادر می سازد تا به همه برادران خود با قدردانی نگاه کنید، زیرا مخلوقات شما در اتحاد با آنها ایجاد شده است.^۶پذیرش آفریده های شما، پذیرش یگانگی خلقت است که بدون آن هرگز کامل نمی شوید.^۷هیچ خاصیتی نمی تواند آنچه را که خداوند عطا کرده است به شما عرضه کند و آنچه را که در بخشش با او ملحق شده اید.

م_۱۶_۴_۹

T-16.IV.9

^۱آن سوی پل کمال تو است، زیرا تو به تمامی در خداوند خواهی بود، در حالی که هیچ چیز خاصی نمی‌خواهی، جز اینکه تماما همانند او باشی، در حالی که او را با کمال خود کامل می‌کنی.^۲از گذر به سوی سرای صلح و قداست کامل نترس.^۳تنها در آنجا کمال خداوند و فرزندش برای همیشه برقرار است.^۴در دنیای غم‌افزای وهم، جایی که هیچ چیز قطعی نیست و هیچ چیز خرسند کننده نیست، به دنبال این نباش.^۵به نام خداوند، تماما بخواه که همه اوهام را رها کنی.^۶در هر رابطه‌ای که تو تماما مایل به پذیرش کمال، و تنها این هستی، خداوند کامل شده است، و فرزندش به همراه او.

م_۱۶_۴_۱۰

T-16.IV.10

^۱پلی که به اتحاد در شما منتهی می شود، باید به دانش منتهی شود، زیرا با خدا در کنار شما ساخته شده است و شما را مستقیماً به سوی او خواهد برد، جایی که تکمیل شما در آن قرار دارد، کاملاً با او سازگار است.^۲هر توهمی را که با قضاوت دست یافتنی بودن آن در ذهن خود می پذیرید، احساس کامل بودن شما را از بین می برد و در نتیجه تمامیت پدرتان را انکار می کند.^۳هر خیالی، چه عشق باشد و چه نفرت، تو را از دانش محروم می کند، زیرا خیالات پرده ای هستند که حقیقت در پس آن نهفته است.^۴برای برداشتن پرده‌ای که بسیار تاریک و سنگین به نظر می‌رسد، فقط لازم است که حقیقت را فراتر از تمام خیال‌پردازی‌ها ارزش قائل شویم، و کاملاً تمایلی به قانع شدن به توهم به جای حقیقت نداشته باشیم.

م_۱۶_۴_۱۱

T-16.IV.11

^۱آیا از ترس به عشق نمی گذری؟^۲برای چنین سفر به نظر می رسد.^۳عشق صدا می زند، اما نفرت می خواهد که بمانی.^۴ندای نفرت را نشنوی و خیالات را نبینی.^۵زیرا تکمیل شما در حقیقت نهفته است و هیچ جای دیگر.^۶در ندای نفرت، و در هر خیالی که برای به تأخیر انداختن تو برمی خیزد، ببین، اما ندای کمکی که بی وقفه از سوی تو به سوی خالقت بلند می شود.^۷آیا او به شما پاسخ نمی دهد که تمامش از آن اوست؟^۸او شما را کاملاً بدون توهم دوست دارد، همانطور که شما باید دوست داشته باشید.^۹زیرا عشق کاملاً بدون توهم و بنابراین کاملاً بدون ترس است.^۱۰کسی که خدا به یاد می آورد باید کامل باشد.^۱۱و خداوند هرگز فراموش نکرده است که چه چیزی او را کامل می کند.^۱۲در تکمیل شما، یاد تمامیت او و سپاس او از شما برای تکمیل او نهفته است.^۱۳در پیوند او با شما، هم ناتوانی او در فراموش کردن و هم توانایی شما در به خاطر سپردن نهفته است.^۱۴در او میل تو به عشق و تمام عشق خدایی که تو را فراموش نکرد، پیوست.

م_۱۶_۴_۱۲

T-16.IV.12

^۱پدر شما نمی تواند حقیقت را در شما فراموش کند تا اینکه شما در به خاطر سپردن آن ناکام باشید.^۲روح القدس پلی است به سوی او که از تمایل شما برای اتحاد با او ساخته شده و با شادی او در اتحاد با شما ایجاد شده است.^۳سفری که بی پایان به نظر می رسید تقریباً کامل شده است، زیرا آنچه بی پایان است بسیار نزدیک است.^۴شما تقریباً آن را تشخیص داده اید.^۵اکنون با من قاطعانه از تمام توهمات دور شو و نگذار هیچ چیز مانع از حقیقت شود.^۶آخرین سفر بیهوده دور از حقیقت را با هم انجام خواهیم داد و سپس با هم مستقیماً به سوی خدا می رویم و با شادی به دعوت او برای تکمیل او پاسخ می دهیم.

م_۱۶_۴_۱۳

T-16.IV.13

^۱اگر روابط خاص از هر نوع مانع تکمیل خداوند شود، آیا برای شما ارزشی دارند؟^۲آنچه که با خدا تداخل دارد باید در شما دخالت کند.^۳به نظر می رسد که دخالت در تکمیل خدا فقط در زمان ممکن است.^۴پلی که او شما را از آن عبور خواهد کرد، شما را از زمان به ابدیت می برد.^۵از زمان بیدار شو و بی باکانه ندای کسی را که در خلقتت به تو ابدیت بخشید، اجابت کن.^۶در این سوی پل بی زمانی هیچ چیز نمی فهمی.^۷اما همانطور که به آرامی از آن عبور می کنید، تحت حمایت بی زمانی، مستقیماً به قلب خدا هدایت می شوید.^۸در مرکز آن، و تنها در آنجا، برای همیشه در امان هستید، زیرا برای همیشه کامل هستید.^۹هیچ حجابی وجود ندارد که عشق خدا در ما با هم نتوانیم آن را از بین ببریم.^۱۰راه حقیقت باز است.^۱۱آن را با من دنبال کنید.