م_۲۲_۳_۱
T-22.III.1
۱ورود خرد به نظام فکری نفس آغاز خنثیسازی آن است، زیرا خرد و نفس با هم در تضاد هستند.۲همچنین امکان همزیستی آنها در آگاهی تو وجود ندارد.۳زیرا هدف خرد روشن ساختن، و در نتیجه آشکارسازی است.۴تو میتوانی خرد را ببینی.۵این بازی با واژهها نیست، زیرا اینجا آغاز رؤیتی است که معنا دارد.۶رؤیت به معنای واقعی کلمه، فهم است.۷اگر رؤیت، بینایی بدن نیست، آن باید فهمیده شود.۸زیرا روشن است، و آنچه آشکار است مبهم نیست.۹آن میتواند فهمیده شود.۱۰و در اینجا خرد و نفس از هم جدا میشوند، تا راه جداگانهٔ خود را بپیمایند.
م_۲۲_۳_۲
T-22.III.2
۱تمام تداوم نفس به این باور بستگی دارد که شما نمی توانید این دوره را یاد بگیرید.۲این باور را به اشتراک بگذارید و عقل نمی تواند اشتباهات شما را ببیند و راه را برای اصلاح آنها باز کند.۳چون عقل خطاها را میبیند، گفتن آنچه فکر میکردید واقعی است اینطور نیست.۴عقل می تواند تفاوت گناه و خطا را ببیند، زیرا اصلاح می خواهد.۵بنابراین، به شما میگوید آنچه را که فکر میکردید غیرقابل اصلاح است، قابل تصحیح است و بنابراین باید یک خطا بوده باشد.۶مخالفت نفس با اصلاح منجر به اعتقاد ثابت آن به گناه و بی توجهی به خطا می شود.۷به نظر می رسد چیزی قابل اصلاح نباشد.۸بنابراین نفس لعنت می کند و عقل نجات می دهد.
م_۲۲_۳_۳
T-22.III.3
۱عقل به خودی خود رستگاری نیست، بلکه راه را برای آرامش باز می کند و شما را به حالتی از ذهن می رساند که در آن می توان به شما رستگاری داد.۲گناه بلوکی است، مانند دروازه ای سنگین، قفل شده و بدون کلید، بر سر راه صلح.۳هیچ کس که بدون کمک دلیل به آن نگاه می کند سعی نمی کند از آن عبور کند.۴چشمان بدن آن را مانند گرانیت جامد می بینند، چنان ضخیم که تلاش برای عبور از آن دیوانگی است.۵با این حال عقل به راحتی آن را می بیند، زیرا خطا است.۶شکلی که می گیرد نمی تواند تهی بودنش را از چشم عقل پنهان کند.
م_۲۲_۳_۴
T-22.III.4
۱فقط شکل خطا باعث جذب نفس می شود.۲یعنی نمی شناسد و نمی بیند که هست یا نه.۳هر چیزی که چشم بدن میتواند ببیند یک اشتباه است، یک خطا در ادراک، یک تکهٔ تحریف شده از تمامیت بدون معنایی که تمامیت میدهد.۴و با این حال اشتباهات، صرف نظر از شکل آنها، قابل تصحیح هستند.۵گناه جز خطا در شکل خاصی است که نفس مورد احترام قرار می گیرد.۶این همه خطاها را حفظ می کند و آنها را گناه می کند.۷زیرا ثبات خودش اینجاست، لنگر سنگینش در دنیای در حال تغییری که ساخته است. صخره ای که کلیسایش بر روی آن ساخته شده است، و جایی که عبادت کنندگانش به اجساد بسته اند، با این باور که آزادی بدن متعلق به خودشان است.
م_۲۲_۳_۵
T-22.III.5
۱خرد به تو خواهد گفت که شکل خطا آن چیزی نیست که آن را به یک اشتباه تبدیل میکند.۲اگر آنچه که شکل پنهان میکند یک اشتباه است، شکل نمیتواند مانع تصحیح شود.۳چشمان بدن تنها شکل را میبینند.۴آنها نمیتوانند فراتر از آنچه که برای دیدنش ساخته شدند را ببینند.۵و آنها ساخته شدند تا به خطا بنگرند و از آن فراتر را نبینند.۶ادراک آنها واقعاً عجیب است، زیرا آنها تنها میتوانند اوهام را ببینند، نمیتوانند به فراتر از تکه سنگ خارای گناه نگاه کنند، و در شکل بیرونیِ نیستی توقف میکنند.۷برای این شکل تحریف شدهٔ رؤیت، بیرون هر چیزی، دیواری که میان تو و حقیقت قرار دارد، به تمامی حقیقی است.۸با این حال، بینایی که در نیستی متوقف میشود، چنان که گویی یک دیوار محکم است، چگونه میتواند حقیقتاً ببیند؟۹آن بوسیلهٔ شکل دور نگه داشته میشود، زیرا برای تضمین اینکه چیز دیگری جز شکل ادراک نکند ساخته شده است.
م_۲۲_۳_۶
T-22.III.6
۱این چشمها که برای ندیدن ساخته شدهاند، هرگز نخواهند دید.۲زیرا ایدهای که آنها نمایندگی میکنند، نه سازندهاش را ترک کرد، و این سازنده آنهاست که از طریق آنها میبیند.۳هدف سازنده اش چه بوده اما ندیدن؟۴برای این، چشم های بدن وسیله ای کامل هستند، اما نه برای دیدن.۵ببینید که چگونه چشمان بدن به عوامل خارجی تکیه می کند و نمی تواند فراتر رود.۶تماشا کنید که چگونه آنها در نیستی متوقف می شوند و نمی توانند از فرم به معنا بروند.۷هیچ چیز به اندازه درک فرم کور کننده نیست.۸زیرا رؤیت صورت یعنی فهم مبهم شده است.
م_۲۲_۳_۷
T-22.III.7
۱فقط اشتباهات اشکال مختلفی دارند و بنابراین می توانند فریب دهند.۲شما می توانید شکل را تغییر دهید زیرا درست نیست.۳این نمی تواند واقعیت باشد زیرا می توان آن را تغییر داد.۴عقل به شما خواهد گفت که اگر فرم واقعیت نیست، باید یک توهم باشد و برای دیدن وجود ندارد.۵و اگر آن را می بینید، حتماً اشتباه می کنید، زیرا آنچه را که نمی تواند واقعی باشد، می بینید که گویی واقعی است.۶چیزی که نمی تواند فراتر از آنچه وجود ندارد ببیند، باید ادراک تحریف شده باشد و باید توهمات را به عنوان حقیقت درک کند.۷پس آیا می تواند حقیقت را تشخیص دهد؟
م_۲۲_۳_۸
T-22.III.8
۱نگذار شکل اشتباهاتش تو را از او که قداستش از آن تو است دور کند.۲نگذار رؤیت قداستش، که بیناییاش میخواهد بخشایشت را به تو نشان دهد، توسط آنچه که چشمان بدن میتوانند ببینند از تو دور نگه داشته شود.۳نگذار که آگاهی تو از برادرت توسط ادراک تو از گناهانش و بدنش مسدود شود.۴چه چیزی در او وجود دارد که بخواهی به آن حمله کنی جز آنچه که با بدن او مرتبط میسازی، آنچه که معتقدی میتواند گناه کند؟۵فراتر از خطاهایش قداست او و رستگاری تو نهفته است.۶تو قداستش را به او ندادی، بلکه سعی کردی گناهان خود را در او ببینی تا خودت را نجات دهی.۷و با این حال، قداست او بخشایش تو است.۸آیا با گناهکار ساختن کسی که قداستش رستگاری تو است میتوانی نجات پیدا کنی؟
م_۲۲_۳_۹
T-22.III.9
۱یک رابطهٔ مقدس، هر چند تازه متولد شده باشد، باید برای قداست بیش از هر چیز دیگری ارزش قائل شود.۲ارزشهای نامقدس باعث سردرگمی میشوند، و سردرگمی در آگاهی.۳در یک رابطهٔ نامقدس، هر کدام به این دلیل ارزش دارد که به نظر میرسد گناه دیگری را توجیه میکند.۴هر کدام در درون دیگری چیزی را میبیند که او را وادار میکند برخلاف ارادهٔ خود گناه کند.۵و بدین ترتیب گناهان خود را بر دیگری مینهاند، و به سوی او جذب میشود تا گناهانش را تداوم بخشد.۶و بنابراین برای هر یک باید ناممکن شود که با آروزی خود برای واقعی بودن گناه، خود را علت گناه بداند.۷خرد با این حال رابطهٔ مقدس را آنگونه که هست میبیند؛ یک حالت ذهنی مشترک، که در آن هر دو خطاها را با خوشحالی برای تصحیح میدهند، تا هر دو با شادمانی به عنوان یکی شفا یابند.