م_۲۷_۸_۱
T-27.VIII.1
۱بدن شمایل اصلی در دیدن رؤیای این دنیا است.۲هیچ رؤیایی بدون آن وجود ندارد، و آن نیز بدون این رؤیا وجود ندارد، که در این بگونهای عمل میکند که گویا شخصی است که میتواند دیده شود و باور شود.۳آن جایگاه اصلی را در هر رؤیا به خود اختصاص میدهد، که داستانی را میگوید که آن چگونه توسط بدنهای دیگر ساخته شد، در دنیای خارج از بدن متولد شده، اندک زمانی زندگی میکند و میمیرد، تا در خاک با بدنهای دیگر که مانند خودش میمیرند، یگانه شود.۴در مدت کوتاهی که برای زندگی کردنش اختصاص داده شده، بدنهای دیگر را به عنوان دوستان و دشمنان خود جستجو میکند.۵امنیتش مهمترین دغدغه آن است.۶رفاهش قانون راهنمای آن است.۷آن تلاش میکند تا به دنبال لذت باشد، و از چیزهایی که آسیبزننده هستند دوری کند.۸بالاتر از همه، آن سعی میکند به خود بیاموزد که دردها و لذتهایش متفاوت هستند و تفاوتهای آنها قابل تشخیص است.
م_۲۷_۸_۲
T-27.VIII.2
۱رؤیای این دنیا شکلهای بسیاری به خود میگیرد، زیرا بدن به روشهای بسیاری به دنبال اثبات این است که خودمختار و واقعی است.۲آن خود را با چیزهایی میآراید که با صفحههای فلزی گرد و کوچک یا نوارهای کاغذی که دنیا آنها را باارزش و واقعی اعلان میکند، خریداری کرده است.۳برای بدست آوردن آنها کار میکند، کارهای بیمعنی انجام میدهد، و آنها را برای چیزهای بیمعنی که نیاز ندارد و حتی نمیخواهد دور میاندازد.۴آن بدنهای دیگر را استخدام میکند، تا شاید آنها بتوانند از آن محافظت کنند و چیزهای بیمعنی بیشتری را جمعآوری کند که بتواند از آن خود بخواند.۵آن به دنبال بدنهای ویژهای میگردد که بتوانند در رؤیایش سهیم شوند.۶گاهی رؤیا میبیند که فاتح بدنهای ضعیفتر از خودش است.۷اما در برخی از مراحل رؤیا، آن برده بدنهایی است که آزارش میدهند و شکنجهاش میکنند.
م_۲۷_۸_۳
T-27.VIII.3
۱ماجراهای دنباله دار بدن، از زمان تولد تا مرگ موضوع هر رؤیایی است که دنیا تا کنون داشته است.۲«قهرمان» این رؤیا هرگز تغییر نخواهد کرد، و هدف آن نیز تغییر نخواهد کرد.۳اگرچه این رؤیا شکلهای بسیاری میگیرد و به نظر میرسد که مکانها و رویدادهای بسیار متنوعی را نشان میدهد که در آن «قهرمانش» خود را مییابد، اما این رؤیا تنها یک هدف دارد، که به روشهای بسیاری آموزش داده میشود.۴تنها این یک درس را تلاش دارد دوباره آموزش دهد، و همچنان دوباره آموزش دهد، و باز یک بار دیگر آموزش دهد؛ که آن علت است و نه معلول.۵و تو معلول آن هستی، و نمیتوانی علت آن باشی.
م_۲۷_۸_۴
T-27.VIII.4
۱بدین ترتیب تو بیننده رؤیا نیستی، بلکه رؤیا هستی.۲و بنابراین بیهوده در مکانها و رویدادهایی که آن طرحریزی میکند، سرگردان رفت و آمد میکنی.۳این که این تمام کاری است که بدن انجام می دهد درست است، زیرا آن تنها یک شمایل در یک رؤیا است.۴اما چه کسی به شمایلهای درون یک رؤیا واکنش نشان میدهد مگر این که آنها را بگونهای ببیند که گویا واقعی هستند؟۵به محض این که او آنها را آنگونه که هستند ببیند دیگر اثری بر او ندارند، زیرا او میفهمد که با موجب شدن آنها و واقعی جلوه دادن آنها، او اثراتشان را به آنها داده است.
م_۲۷_۸_۵
T-27.VIII.5
۱چقدر خواستار این هستی که از اثرات همه رؤیاهایی که دنیا تاکنون داشته است بگریزی؟۲آیا آرزوی تو این است که به هیچ رؤیایی اجازه ندهی که بعنوان علت آنچه که انجام میدهی بهنظر بیاید؟۳پس بگذار صرفاً به آغاز این رؤیا نگاه کنیم، زیرا بخشی که میبینی تنها بخش دوم است، که علت آن در اولی قرار دارد.۴هیچ کسی که در خواب و در حال رؤیا دیدن در دنیا است، حملهاش را به خودش به یاد نمیآورد.۵هیچکس باور نمیکند که واقعا زمانی وجود داشت که او هیچ چیزی از یک بدن نمیدانست، و هرگز نمیتوانست این دنیا را به عنوان دنیایی واقعی تصور کند.۶او میتوانست بیدرنگ ببیند که این ایدهها یک وهم هستند، چنان مضحک که تنها میتوان آنها را با خنده کنار گذاشت.۷اکنون آنها چقدر جدی به نظر میرسند!۸و هیچکس نمیتواند زمانی را به یاد بیاورد که با آنها با خنده و ناباوری مواجه میشد.۹ما میتوانیم این را به یاد بیاوریم، تنها اگر یکراست به علت آنها نگاه کنیم.۱۰و ما انگیزههای برای خنده را خواهیم دید، نه علتی برای ترس را.
م_۲۷_۸_۶
T-27.VIII.6
۱بگذار رؤیایی را که او واگذاشته را به بیننده رؤیا برگردانیم، او که این رؤیا را جدا از خودش و بر خود انجام شده ادراک میکند.۲در ابدیت، جایی که همه چیز یکی است، یک ایدهٔ ناچیز دیوانهوار خطور کرد، که در آن فرزند خداوند خندیدن را به یاد نیاورد.۳در فراموشیش این اندیشه به یک ایده جدی، با امکان اجرا و هم با امکان داشتن اثرات واقعی تبدیل شد.۴با هم، ما میتوانیم هر دوی آنها را با خنده کنار بگذاریم، و بفهمیم که زمان نمیتواند به حریم ابدیت تجاوز کند.۵این مضحک است که فکر کنیم زمان میتواند ابدیت را محاصره کند، که این یعنی هیچ زمانی وجود ندارد.
م_۲۷_۸_۷
T-27.VIII.7
۱یک بیزمانی که در آن زمان واقعی میشود؛ بخشی از خداوند که میتواند به خودش حمله کند؛ یک برادرِ جداگانه به عنوان یک دشمن؛ ذهنی درون یک بدن، همه، شکلهایی از چرخش هستند که پایانش در آغازش شروع میشود، و در علتش پایان مییابد.۲دنیایی که میبینی دقیقا آن کاری که فکر کردی انجام دادهای را نمایش میدهد.۳جز این که اکنون فکر میکنی کاری که کردی با تو انجام میشود.۴احساس گناه برای آنچه که فکر کردی، در بیرون تو قرار میگیرد، و بر روی دنیایی گناهکار که رؤیاهای تو را میبیند و افکارت را به جای تو فکر میکند.۵آن انتقام خود را به ارمغان میآورد، نه انتقام تو را.۶آن تو را بطور محدود در یک بدن محبوس نگه میدارد، که آن را مجازات میکند به خاطر همه گناهکاریهایی که بدن در رؤیایش انجام میدهد.۷تو قدرت این را نداری که بدن را وادار کنی کارهای شرورانهاش را متوقف کند زیرا تو آن را نساختی، و نه میتوانی اعمالش را کنترل کنی، و نه قصد و نه سرنوشتش را.
م_۲۷_۸_۸
T-27.VIII.8
۱دنیا تنها یک حقیقت دیرین را نشان میدهد؛ تو این باور را خواهی کرد که دیگران دقیقاً همان کاری را با تو میکنند که فکر میکنی با آنها کردی.۲اما وقتی فریب خوردی که آنها را سرزنش کنی، علت کار آنها را نمیبینی، زیرا می خواهی احساس گناه بر آنها باقی بماند.۳چقدر کودکانه است ابزار بهانهگیرانهٔ تو که با راندن احساس گناه به بیرون از خودت، معصومیت تو را حفظ میکند، اما هرگز احساس گناه را رها نمیکند!۴ادراک این مضحکه آسان نیست وقتی چشمان تو در همه اطرافت عواقب سنگینش را مینگرند، اما بدون علت بیاهمیتشان.۵بدون علت، تأثیراتش واقعاً جدی و غمانگیز به نظر میرسند.۶با این حال آنها فقط پیروی میکنند.۷و این علت آنها است که از چیزی پیروی نمیکند و تنها یک مضحکه است.
م_۲۷_۸_۹
T-27.VIII.9
۱روحالقدس با خنده ملایم علت را درک میکند، و به اثرات نگاه نمیکند.۲در غیر این صورت او چگونه میتوانست خطای تو را که علت را کاملاً نادیده گرفته است اصلاح کند؟۳او تو را دعوت میکند تا هر اثر وحشتناک را نزد او بیاوری تا با هم بتوانید به علت نابخردانهٔ آن نگاه کنید و مدتی با او بخندی.۴تو اثرات را قضاوت میکنی، اما او علت آنها را قضاوت کرده است.۵و با قضاوت او اثرات از میان برداشته میشوند.۶شاید تو گریان بیایی.۷اما او را بشنو که میگوید، «برادر من، فرزند قدسی خداوند رؤیای بیهوده خود را مشاهده کن، که در آن این توانست رخ دهد.»۸و تو با خندهات و خنده برادرت که به خنده او پیوسته است لحظه مقدس را ترک خواهی کرد.
م_۲۷_۸_۱۰
T-27.VIII.10
۱راز رستگاری تنها این است: که تو داری این کار را با خودت میکنی.۲شکل حمله هر چیزی که باشد، این همچنان درست است.۳نقش دشمن و مهاجم را هر کسی که بگیرد، این همچنان حقیقت است.۴هر آنچه که به نظر میرسد علت هر درد و رنجی که احساس میکنی باشد، این همچنان درست است.۵زیرا تو هرگز به شمایلهای درون رؤیایی که میدانستی در حال دیدنش هستی واکنش نشان نمیدادی.۶بگذار آنها تا آنجا که ممکن است نفرتانگیز و شرور باشند، آنها نمیتوانند اثری بر تو داشته باشند مگر اینکه نتوانی تشخیص بدهی که این رؤیای تو است.
م_۲۷_۸_۱۱
T-27.VIII.11
۱آموختن این تنها درس تو را از رنج به هر شکلی که باشد، آزاد میکند.۲روحالقدس این یک درس فراگیر از رهایی را تکرار خواهد کرد تا زمانی که آموخته شود، فارغ از شکل رنجی که تو را به درد میآورد.۳هر آزردگی که به نزد او میآوری او با این حقیقت بسیار ساده پاسخ میدهد.۴زیرا این یک پاسخ علت هر شکلی از رنج و درد را از بین میبرد.۵شکل هرگز بر پاسخ او اثر نمیگذارد، زیرا او فقط به تو تنها علت همه آنها را، فارغ از شکلشان آموزش میدهد.۶و تو خواهی فهمید که معجزهها بازتاب دهنده این بیانیه ساده هستند، «من این کار را انجام دادهام، و این همان است که من خنثی میکنم.»
م_۲۷_۸_۱۲
T-27.VIII.12
۱پس، همه شکلهای رنج را نزد او که میداند هر یک مانند بقیه است بیاور.۲او هیچ تفاوتی نمیبیند، در جایی که هیچ کدام از آنها وجود ندارد، و او به تو میآموزد که هر یک چگونه ایجاد شد.۳هیچکدام علتی متفاوت از بقیه ندارد، و همه آنها به آسانی فقط با تنها درسی که به درستی آموخته شده، خنثی میشوند.۴رستگاری رازی است که تو تنها از خودت باز داشتهای.۵جهان آن را اینچنین اعلان میکند.۶اما تو به شاهدان آن به هیچ وجه توجه نمیکنی.۷زیرا آنها بر چیزی شهادت میدهند که تو نمیخواهی بدانی.۸به نظر میرسد که آنها آن را از تو پنهان نگه میدارند.۹اما تو فقط نیاز داری بیاموزی که تو تنها انتخاب کردی که گوش ندهی، که نبینی.
م_۲۷_۸_۱۳
T-27.VIII.13
۱چقدر متفاوت دنیا را درک خواهی کرد وقتی که این تشخیص داده شود.۲وقتی که احساس گناه خود را به دنیا ببخشی، از آن آزاد خواهی شد.۳معصومیت آن احساس گناه تو را نمیطلبد، و بیگناهی تو نیز وابسته به گناهان آن نیست.۴این آشکار است؛ یک راز که از هیچکسی جز خودت بازداشته نشده است.۵و این همان است که تو را از دنیا، و برادرانت را از تو جدا نگه داشته است.۶اینک تو تنها نیاز داری بیاموزی که هردوی شما بیگناهید یا گناهکار.۷تنها چیزی که ناممکن است این است که شما همانند یکدیگر نباشید؛ که هردوی آنها حقیقی باشند.۸این تنها رازی است که هنوز باید آموخته شود.۹و شفا یافتن تو دیگر راز نخواهد ماند.