م_۳۱_۴_۱
T-31.IV.1
۱این تمایل وجود دارد که فکر کنیم دنیا میتواند تسلی و گریز از مشکلاتی را ارائه دهد که قصد حفظ آنها را دارد.۲چرا باید چنین باشد؟۳زیرا دنیا جایی است که به نظر میرسد انتخاب میان اوهام تنها انتخاب است.۴و نتایج انتخابت تحت کنترل تو هستند.۵بنابراین تو میپنداری، در محدوده باریک تولد تا مرگ، زمان کمی به تو داده شده تا به تنهایی از آن استفاده کنی؛ در زمانی که همه با تو درگیر هستند، اما تو میتوانی انتخاب کنی که کدام مسیر تو را از درگیری خارج کند، و از مشکلاتی که دغدغه تو نیستند دور کند.۶با این حال آنها دغدغه تو هستند.۷پس، چگونه، میتوانی با پشت سر گذاشتن آنها از آنها بگریزی؟۸آنچه که باید با تو همراه شود، هر مسیری را که برای پیمودن انتخاب کنی با خود خواهی برد.
م_۳۱_۴_۲
T-31.IV.2
۱انتخاب واقعی توهم نیست.۲اما دنیا هیچ انتخاب واقعی برای ارائه ندارد.۳همه راههایش تنها به ناامیدی، نیستی و مرگ میانجامند.۴هیچ انتخابی در چارههایش وجود ندارد.۵اینجا به دنبال گریز از مشکلات نباش.۶دنیا ساخته شد تا از مشکلات نتوان گریخت.۷فریب همه نامهای متفاوتی که به راههای آن داده میشود را نخور.۸آنها تنها یک پایان دارند.۹و هر کدام تنها وسیلهای برای دستیابی به آن پایان است، زیرا همه راههایش به اینجا منتهی خواهند شد، هر چند که به نظر متفاوت آغاز شوند؛ هر چند که به نظر مسیر متفاوتی میروند.۱۰پایان آنها قطعی است، زیرا در میان آنها هیچ انتخابی وجود ندارد.۱۱همه آنها به مرگ منتهی خواهند شد.۱۲در برخی از آنها مدتی با خوشحالی سفر میکنی، پیش از اینکه ناامیدی وارد شود.۱۳و در برخی، خارها فوراً احساس میشوند.۱۴انتخاب این نیست که پایان چه خواهد بود، بلکه این است که آن چه زمانی فرا میرسد.
م_۳۱_۴_۳
T-31.IV.3
۱هیچ انتخابی وجود ندارد در جایی که هر پایانی قطعی است.۲شاید ترجیح دهی همه آنها را امتحان کنی، پیش از اینکه واقعاً یاد بگیری که آنها تنها یکی هستند.۳راههایی که این دنیا میتواند ارائه دهد در شمار بسیار فراوان به نظر میرسند، اما قطعا زمانی فرا میرسد که همه آغاز به پی بردن به این میکنند که این راهها چقدر مانند یکدیگر هستند.۴انسانها هنگام پی بردن به این امر جان دادهاند، زیرا هیچ راهی جز مسیرهایی که این دنیا ارائه میدهد را ندیدند.۵و وقتی آموختند که آنها به جایی منتهی نشدند، امید خود را از دست دادند.۶و با این حال این زمانی بود که آنها میتوانستند بزرگترین درس خود را بیاموزند.۷همه باید به این نقطه برسند، و از آن فراتر بروند.۸براستی درست است که در این دنیا اصلاً هیچ انتخابی وجود ندارد.۹اما این به خودی خود درس نیست.۱۰این درس هدفی دارد، و در آن متوجه میشوی که برای چیست.
م_۳۱_۴_۴
T-31.IV.4
۱چرا میخواهی به دنبال راهی دیگر، شخص یا مکانی دیگر باشی، در حالی که چگونگی آغاز درس را آموختهای، اما هنوز درک نکردهای که برای چیست؟۲هدف آن پاسخ به جستجویی است که همه کسانی که هنوز معتقدند پاسخ دیگری برای یافتن وجود دارد باید بر عهده بگیرند.۳اکنون، بدون ناامیدی بیاموز، امیدی به پاسخ در دنیا نیست.۴اما درسی را که تنها با این آغاز شده است قضاوت نکن.۵به دنبال نشان راهنمای دیگری در دنیا نباش که بنظر هنور به راهی دیگر اشاره میکند.۶دیگر به دنبال امید در جایی که هیچ امیدی نیست نباش.۷اکنون یادگیری خود را سرعت ببخش، و درک کن که تو تنها زمان را تلف میکنی، مگر اینکه فراتر از آنچه آموختهای به آنچه هنوز باید بیاموزی بروی.۸زیرا از این پایینترین نقطه، یادگیری به بلندای شادی خواهد رسید، که در آن تو هدف درس را به طور درخشندهای روشن، و کاملاً در فهم یادگیری خود میبینی.
م_۳۱_۴_۵
T-31.IV.5
۱چه کسی مایل است از همه راههای دنیا دور شود، مگر اینکه بیهودگی واقعی آنها را درک کند؟۲آیا ناگزیر نیست که او با این کار شروع کند، به جای اینکه راه دیگری را جستجو کند؟۳زیرا در حالی که او در جایی که انتخابی وجود ندارد انتخابی میبیند، از چه قدرت تصمیمگیری میتواند استفاده کند؟۴آزادسازی بزرگ قدرت باید با یادگیری در جایی آغاز شود که واقعاً کاربردی دارد.۵و چه تصمیمی دارای قدرت است اگر در موقعیتهای بدون انتخاب اعمال شود؟
م_۳۱_۴_۶
T-31.IV.6
۱این یادگیری که دنیا میتواند تنها یک انتخاب ارائه دهد، صرف نظر از شکل آن، آغاز پذیرش این است که یک جایگزین واقعی در عوض وجود دارد.۲مبارزه با این گام، شکست دادن هدف تو در اینجا است.۳تو نیامدی تا یاد بگیری راهی را پیدا کنی که دنیا در خود ندارد.۴جستوجوی مسیرهای متفاوت در دنیا تنها جستجوی شکلهای متفاوت حقیقت است.۵و این امر از دستیابی به حقیقت جلوگیری میکند.
م_۳۱_۴_۷
T-31.IV.7
۱نپندار که شادی هرگز با دنبال کردن راهی دور از آن یافته میشود.۲این هیچ معنایی ندارد، و نمیتواند راه باشد.۳برای تو که به نظر میرسد یادگیری این دوره را بسیار دشوار میپنداری، اجازه بده تکرار کنم که برای رسیدن به یک هدف باید در جهت آن حرکت کنی، نه دور از آن.۴و هر راهی که به مسیری دیگر منتهی میشود، بسوی هدفی که باید یافته شود پیش نخواهد رفت.۵اگر درک این موضوع دشوار است، آنگاه یادگیری این دوره ناممکن است.۶اما تنها در آن صورت.۷زیرا در غیر این صورت، این یک آموزش ساده در بدیهیات است.
م_۳۱_۴_۸
T-31.IV.8
۱یک انتخاب وجود دارد که که تو قدرت برگزیدنش را داری، هنگامی که جایگزینهای واقعی را دیده باشی.۲تا زمانی که به آن نقطه نرسیدهای انتخابی نداری، و تنها میتوانی تصمیم بگیری که چگونه بهترینِ آنها را برای دوباره فریب دادن خودت برگزینی.۳این دوره سعی ندارد چیزی بیش از این را آموزش دهد که قدرت تصمیمگیری نمیتواند در انتخاب شکلهای متفاوت چیزی نهفته باشد که هنوز همان توهم و همان اشتباه است.۴همه انتخابهای دنیا به این بستگی دارد؛ تو میان برادرت و خودت یکی را انتخاب میکنی، و تو به همان اندازه که او از دست خواهد داد به دست خواهی آورد، و آنچه تو از دست میدهی همان چیزی است که به او داده میشود.۵این چقدر با حقیقت کاملاً در تضاد است، در حالی که تمام هدف درس این است که بیاموزد آنچه که برادرت از دست میدهد تو از دست دادهای، و آنچه او به دست میآورد همان چیزی است که به تو داده میشود.
م_۳۱_۴_۹
T-31.IV.9
۱او اندیشههای خود را ترک نکرده است!۲اما تو حضور او را فراموش کردی و عشق او را به یاد نیاوردی.۳هیچ مسیری در دنیا نمیتواند به او منتهی شود، و هیچ هدف دنیوی نمیتواند با او یکی شود.۴چه راهی در تمام دنیا به درون منتهی خواهد شد، هنگامی که هر راهی ساخته شد تا سفر را از هدفی که باید داشته باشد جدا کند مگر اینکه آن تنها سرگردانی بیهوده باشد؟۵همه راههایی که از آنچه هستی دور میشوند، تو را بسوی سردرگمی و ناامیدی خواهند برد.۶با این حال، او هرگز اندیشههای خود را بدون سرچشمهشان که برای همیشه در خودشان است، رها نکرد تا بمیرند.
م_۳۱_۴_۱۰
T-31.IV.10
۱او اندیشههای خود را ترک نکرده است!۲او نمیتوانست بیش از آنقدر که آنها میتوانستند او را دور نگه دارند، از آنها دور شود.۳آنها در یگانگی با او میمانند، و در یگانگیشان هر دو کامل میمانند.۴هیچ راهی نیست که از او دور شود.۵سفری دور از خودت وجود ندارد.۶چقدر احمقانه و جنونآمیز است که بپنداریم راهی با چنین هدفی میتواند وجود داشته باشد!۷به کجا میتواند منتهی شود؟۸و چگونه میتوانی وادار شوی در آن سفر کنی، بدون همراهی واقعیت خودت در یکی بودن با تو؟
م_۳۱_۴_۱۱
T-31.IV.11
۱دیوانگی خودت را ببخش، و همه سفرهای بیهوده و همه قصدهای بیهدف را فراموش کن.۲آنها هیچ معنایی ندارند.۳تو نمیتوانی از چیزی که هستی بگریزی.۴زیرا خداوند مهربان است، و نگذاشت که فرزندش او را ترک کند.۵برای آنچه او هست سپاسگزار باش، زیرا گریز تو از دیوانگی و مرگ در این نهفته است.۶تو نمیتوانی در هیچکجا جز جایی که او هست یافته شوی.۷هیچ مسیری نیست که به او منتهی نشود.