
دوره
قهرمان رؤیا
۲۰ اسفند ۱۳۹۹
دورهای در معجزات

دورهای در معجزات | ۲۵ بهمن ۱۳۹۹
۲۴ بهمن ۱۳۹۹
دورهای در معجزات
از وسوسه ادراک کردن خودت به گونهای که مورد رفتار ناعادلانه قرار گرفتهای، بر حذر باش.در این دیدگاه، تو به دنبال پیدا کردن معصومیتی هستی که از آن آنها نیست بلکه تنها از آن تو است، و به بهای تقصیر شخص دیگری.آیا میتوان معصومیت را با دادن احساسِ گناه خود به شخص دیگری، خریداری کرد؟و آیا این معصومیت است که حمله تو به او در تلاش به دست آوردنش است؟آیا این مجازات برای حمله خودت به فرزند خداوند نیست که به دنبال آن هستی؟آیا امنتر نیست باور کنی که تو از این بیگناه هستی، و با وجود معصومیت خود، قربانی شدهای؟به هر روشی هم که بازی احساس گناه اجرا شود، باید در آن باخت باشد.کسی باید معصومیت خود را از دست بدهد تا کسی دیگر بتواند آن را از او بگیرد، و آن را از آن خود کند.
دورهای در معجزات چه میگوید؟
۲۳ بهمن ۱۳۹۹
دورهای در معجزات

دورهای در معجزات | ۲۲ بهمن ۱۳۹۹
۲۱ بهمن ۱۳۹۹
دورهای در معجزات
تنها آنکه خود را متهم کرده محکوم میکند.در حالی که آماده میشوی تا انتخابی را انجام دهی که نتایج متفاوتی به دنبال خواهد داشت، در ابتدا یک چیز وجود دارد که باید بیش از حد آموخته شود.این باید به یک واکنش عادی به قدری معمول در هر کاری که انجام میدهی تبدیل شود که اولین واکنش تو به همه وسوسهها، و به هر موقعیتی باشد که رخ میدهد.این را بیاموز، و بخوبی بیاموز، زیرا اینجا است که تأخیر در شادمانی به اندازهای از زمان کوتاه میشود که نمیتوانی تصور کنی.تو هرگز از برادرت بخاطر گناهانش متنفر نیستی، بلکه تنها بخاطر گناهان خودت از او متنفر هستی.گناهان او هر شکلی که به خود بگیرند، تنها این واقعیت را پنهان میکنند که تو باور داری آنها از آن تو هستند، و بنابراین سزاوار یک حمله «منصفانه» هستند.
دورهای در معجزات | ۲۱ بهمن ۱۳۹۹
۲۰ بهمن ۱۳۹۹
دورهای در معجزات
هیچ چیز بیرون تو وجود ندارد.این همان چیزی است که تو باید در نهایت یاد بگیری، زیرا این فهمیدنِ این است که ملکوتِ بهشت به تو بازگشته است.زیرا خداوند تنها این را آفریده است، و او نه از آن جدا شد و نه آن را جدا از خود رها کرد.ملکوت بهشت جایی است که فرزند خداوند سکونت دارد، او که پدر خود را ترک نکرد و جدا از او سکنی نمیکند.بهشت نه یک مکان است و نه یک وضعیت.آن صرفا آگاهی از یگانگی کامل است، و این معرفت که هیچ چیز دیگری وجود ندارد؛ نه چیزی بیرون از این یگانگی، و نه چیز دیگری در درون.