ک_۲۱_۱

M-21.1

۱به بیان دقیق، واژه‌ها هیچ نقشی در شفا ندارند.۲عامل محرک، نیایش یا درخواست است.۳آنچه را که درخواست می‌کنی دریافت می‌کنی.۴اما این به نیایش قلبی اشاره دارد، نه به واژه‌هایی که در نیایش به کار می‌بری.۵گاهی واژه‌ها و نیایش با هم متناقض هستند؛ گاهی سازگار هستند.۶این مهم نیست.۷خداوند واژه‌ها را درک نمی‌کند، زیرا آن‌ها توسط ذهن‌های جدا شده ساخته شده‌اند تا آن‌ها را در توهم جدایی نگه دارند.۸واژه‌ها می‌توانند مفید باشند، به ویژه برای مبتدیان، در کمک به تمرکز و تسهیل حذف کردن، یا دست‌کم کنترل کردن پندارهای نامربوط.۹با این حال، فراموش نکنیم، که واژه‌ها تنها نمادهایی از نمادها هستند.۱۰بنابراین آن‌ها دو بار از واقعیت دور شده‌اند.

ک_۲۱_۲

M-21.2

۱به عنوان نماد، کلمات دارای ارجاعات کاملاً مشخصی هستند.۲حتی زمانی که آنها انتزاعی ترین به نظر می رسند، تصویری که به ذهن می رسد بسیار ملموس است.۳تا زمانی که یک مرجع خاص در ارتباط با کلمه به ذهن خطور کند، این کلمه معنای عملی کمی دارد یا اصلاً معنی ندارد، و بنابراین نمی تواند به روند درمان کمک کند.۴دعای قلبی واقعاً چیزهای عینی نمی خواهد.۵همیشه نوعی تجربه را طلب می کند، چیزهای خاصی که از نظر درخواست کننده برای آوردن تجربه مطلوب هستند.۶پس کلمات نماد چیزهایی هستند که خواسته شده اند، اما خود چیزها نماد تجربیاتی هستند که به آنها امید می رود.

ک_۲۱_۳

M-21.3

۱دعا برای چیزهای دنیا تجربیات این دنیا را به همراه خواهد داشت.۲اگر دعای دل این را بخواهد، این داده می شود زیرا این وصول می شود.۳محال است که دعای دل در ادراک سؤال کننده بی اجابت بماند.۴اگر غیرممکن را بخواهد، اگر چیزی را که نیست بخواهد یا در دلش به دنبال توهم باشد، همه اینها مال خودش می شود.۵قدرت تصمیم او آن را همانطور که می خواهد به او ارائه می دهد.۶در اینجا جهنم و بهشت نهفته است.۷پسر خفته خدا فقط این قدرت را به او واگذار کرده است.۸کافی است.۹حرفش مهم نیست.۱۰فقط کلام خدا معنی دارد، زیرا نماد چیزی است که اصلاً نمادهای انسانی ندارد.۱۱روح القدس به تنهایی می فهمد که این کلمه چیست.۱۲و این نیز کافی است.

ک_۲۱_۴

M-21.4

۱پس آیا معلم خدا از به کار بردن الفاظ در تدریس خود اجتناب می کند؟۲نه، در واقع!۳خیلی ها هستند که باید از طریق کلمات به آنها رسید و هنوز قادر به شنیدن در سکوت نیستند.۴اما معلم خدا باید یاد بگیرد که از کلمات به شیوه ای جدید استفاده کند.۵به تدریج، او یاد می گیرد که چگونه اجازه دهد که کلماتش برای او انتخاب شوند و تصمیم نمی گیرند که چه می گوید.۶این روند صرفاً یک مورد خاص از درس در کتاب کار است که می گوید: "من عقب می نشینم و به او اجازه می دهم راه را رهبری کند."۷معلم خدا سخنانی را که به او پیشنهاد می شود می پذیرد و هر چه می گیرد می دهد.۸جهت صحبت کردنش را کنترل نمی کند.۹او می شنود و می شنود و صحبت می کند.

ک_۲۱_۵

M-21.5

۱مانع اصلی در این جنبه از یادگیری او، معلم ترس از خدا نسبت به صحت آنچه می شنود است.۲و آنچه او می شنود ممکن است واقعاً شگفت انگیز باشد.۳همچنین ممکن است به نظر بی‌ربط به مشکل ارائه‌شده، همانطور که او آن را درک می‌کند، و در واقع ممکن است معلم را با موقعیتی مواجه کند که برای او بسیار شرم‌آور به نظر می‌رسد.۴همه اینها قضاوت هایی است که ارزشی ندارد.۵آنها متعلق به او هستند، که از یک خود تلقی نامتعارف ناشی می شوند که او آن را پشت سر می گذارد.۶در مورد کلماتی که به شما می آید قضاوت نکنید، بلکه آنها را با خیال راحت ارائه دهید.۷آنها بسیار عاقل تر از شما هستند.۸معلمان خدا کلام خدا را در پشت نمادهای خود دارند.۹و او خود به کلماتی که آنها از قدرت روح خود استفاده می کنند می دهد و آنها را از نمادهای بی معنی به خود ندای بهشت می برد.
دوره‌ای در معجزات

استفاده از مطالب فقط برای مقاصد غیرتجاری و با ذکر منبع بلامانع است.