م_۱_۶_۱

T-1.VI.1

۱تو که خواهان صلح هستی تنها با بخشایش کامل می‌توانی آن را بیابی.۲هیچ‌گونه یادگیری توسط کسی کسب نمی‌شود مگر اینکه بخواهد آن را بیاموزد و به نوعی باور داشته باشد که به آن نیاز دارد.۳در حالی که فقدان در آفرینش خداوند وجود ندارد، حضورش در آنچه تو ساخته‌ای بسیار آشکار است.۴این، در واقع، تفاوت اساسی میان آن‌ها است.۵فقدان بر این دلالت می‌کند که تو در وضعیتی به نوعی متفاوت از وضعیتی که در آن هستی بهتر خواهی بود.۶پیش از «جدایی،» که معنای «هبوط» است، هیچ‌گونه فقدانی نبود.۷اصلا نیازی وجود نداشت.۸نیازها تنها زمانی به وجود می‌آیند که خودت را محروم کنی.۹تو بر اساس ترتیب خاصی از نیازها که مقرر می‌کنی، عمل می‌کنی.۱۰این، به نوبهٔ خود، به ادراک تو از آنچه که هستی بستگی دارد.

م_۱_۶_۲

T-1.VI.2

۱احساس جدایی از خداوند تنها فقدانی است که واقعاً نیاز به اصلاح آن داری.۲اگر ادراک خود را از حقیقت تحریف نمی‌کردی، و بنابراین خودت را به عنوان فاقد ادراک نمی‌کردی، هرگز این احساس جدایی پدید نمی‌آمد.۳ایده ترتیب نیازها به این دلیل پدید آمد که، در حالی که مرتکب این خطای اساسی شدی، همانگاه خودت را به درون سطوحی با نیازهای مختلف تقسیم کرده بودی.۴در حالی که ادغام می‌کنی یکی می‌شوی، و نیازهایت بر این اساس یکی می‌شوند.۵نیازهای یکپارچه منجر به اقدام یکپارچه می‌شوند، زیرا این باعث عدم تضاد می‌شود.

م_۱_۶_۳

T-1.VI.3

۱ایده درجات نیاز، که از خطای اصلی ناشی می‌شود که می‌توان از خداوند جدا شد، پیش از اینکه خطای ادراک سطح‌ها اصلاح شود، نیاز به اصلاح در سطح خود دارد.۲در حالی که در سطح‌های متفاوت عمل می‌کنی نمی‌توانی به طور مؤثر رفتار کنی.۳با این حال، در حالیکه چنین می‌کنی، اصلاح باید به صورت عمودی از پایین به بالا معرفی شود.۴این به این دلیل است که فکر می‌کنی در فضا زندگی می‌کنی، جایی که مفهوم‌هایی مانند «بالا» و «پایین» معنادار هستند.۵در نهایت، فضا به اندازه زمان بی‌معنی است.۶هر دو تنها باور هستند.

م_۱_۶_۴

T-1.VI.4

۱هدف واقعی این دنیا استفاده از آن برای تصحیح بی‌ایمانی تو است.۲خودت هرگز نمی‌توانی تأثیرات ترس را کنترل کنی، زیرا تو ترس را ساخته‌ای، و به آنچه ساخته‌ای باور داری.۳پس از نظر نگرش، گرچه نه از نظر محتوا، تو شبیه آفریدگار خود هستی، که به آفریده‌های خود ایمان کامل دارد زیرا آن‌ها را آفریده است.۴باور، پذیرش وجود را تولید می‌کند.۵به همین دلیل است که می‌توانی آنچه را که هیچ‌کس دیگری فکر نمی‌کند حقیقی است باور کنی.۶آن برای تو حقیقی است زیرا توسط تو ساخته شد.

م_۱_۶_۵

T-1.VI.5

۱همه جنبه‌های ترس غیرحقیقی هستند زیرا در سطح خلاقانه وجود ندارند و بنابراین اصلا وجود ندارند.۲به هر اندازه که مایل باشی باورهای خود را در این آزمون قرار دهی، تا آن اندازه تصورات تو اصلاح می‌شود.۳در تفکیک غیرحقیقی از حقیقی، معجزه در این سطرها پیش می‌رود:۴عشق کامل ترس را از بین می‌برد.۵اگر ترس وجود داشته باشد، پس عشق کامل وجود ندارد.۶اما:۷تنها عشق کامل وجود دارد.۸اگر ترس وجود داشته باشد، حالتی را ایجاد می‌کند که وجود ندارد.۹این را باور کن و آزاد خواهی شد.۱۰تنها خداوند می‌تواند این راه حل را ایجاد کند و این ایمان هدیه او است.
دوره‌ای در معجزات

استفاده از مطالب فقط برای مقاصد غیرتجاری و با ذکر منبع بلامانع است.