م_۲۴_۲_۱
T-24.II.1
۱مقایسه باید وسیله ایگو باشد، زیرا عشق هیچ چیزی را نمی سازد.۲خاص بودن همیشه باعث مقایسه می شود.۳با فقدانی که در دیگری دیده میشود، ایجاد میشود و با جستوجو و آشکار نگاه داشتن تمام کمبودهایی که میتواند درک کند حفظ میشود.۴این به دنبال آن است و به این نگاه می کند.۵و همیشه کسی که به این ترتیب کاهش مییابد، نجاتدهنده شما خواهد بود، اگر انتخاب نمیکردید که بهجای آن، به اندازهای جزئی از خاص بودن خود از او بسازید.۶در برابر کوچکی که در او میبینی، در مقایسه با آنچه میبینی، قد بلند و باشکوه، پاک و صادق، پاک و بیآلود ایستادهای.۷همچنین نمیدانی که این خودت هستی که اینطور کم میکنی.
م_۲۴_۲_۲
T-24.II.2
۱دنبال خاص بودن همیشه به قیمت آرامش است.۲چه کسی می تواند به ناجی او حمله کند و او را نابود کند، اما حمایت قوی او را بشناسد؟۳چه کسی می تواند قدرت مطلق او را کاهش دهد، اما در قدرت او سهیم شود؟۴و چه کسی می تواند از او به عنوان سنج کوچکی استفاده کند و از حدود رهایی یابد؟۵شما نقشی در رستگاری دارید.۶پیگیری آن برای شما شادی به ارمغان می آورد.۷اما دنبال خاص بودن باید برای شما درد ایجاد کند.۸در اینجا هدفی وجود دارد که رستگاری را شکست می دهد و در نتیجه با اراده خدا مخالف است.۹ارزش دادن به خاص بودن به معنای ارج نهادن به اراده ای بیگانه است که توهمات خودت برایش از حقیقت عزیزتر است.
م_۲۴_۲_۳
T-24.II.3
۱خاص بودن ایده واقعی شدن گناه است.۲حتی تصور گناه بدون این پایه غیرممکن است.۳زیرا گناه از نیستی برخاسته است. گل بدی که اصلاً ریشه ندارد.۴در اینجا «نجاتدهنده» خودساخته، «خالق» است که بر خلاف پدر میآفریند و پسرش را شبیه خودش کرد نه شبیه او.۵پسران "ویژه" او بسیارند، هرگز یک نفر، هر یک در تبعید از خود و او که جزئی از او هستند.۶و نیز یگانگی را دوست ندارند که آنها را با او یکی ساخته است.۷آنها خاص بودن خود را به جای بهشت و به جای آرامش برگزیدند و آن را با احتیاط در گناه پیچیدند تا از حق در امان باشند.
م_۲۴_۲_۴
T-24.II.4
۱تو خاص نیستی۲اگر فکر می کنید که هستید، و می خواهید از خاص بودن خود در برابر حقیقت آنچه واقعا هستید دفاع کنید، چگونه می توانید حقیقت را بدانید؟۳چه پاسخی که روحالقدس میدهد میتواند به شما برسد، وقتی این ویژگی شماست که به آن گوش میدهید، و سؤال میکنید و پاسخ میدهید؟۴پاسخ کوچک آن، بیصدا در آهنگی که در ستایش عاشقانه آنچه هستی از سوی خدا به سوی تو میریزد، تنها چیزی است که به آن گوش میدهی.۵و آن آهنگ عظیم عزت و عشق به آنچه هستی، در برابر «قدرت»ش، خاموش و ناشنیده به نظر می رسد.۶برای شنیدن صدای بیصدا آن گوشهای خود را فشار میدهید، و با این حال، ندای خود خدا برای شما بیصدا است.
م_۲۴_۲_۵
T-24.II.5
۱شما می توانید از خاص بودن خود دفاع کنید، اما هرگز صدای خدا را در کنار آن نمی شنوید.۲آنها به زبان دیگری صحبت می کنند و به گوش های مختلف می افتند.۳برای هر فرد خاص، پیامی متفاوت، و پیامی با معنای متفاوت، حقیقت است.۴با این حال چگونه حقیقت می تواند با هر یک متفاوت باشد؟۵پیام های ویژه ای که افراد خاص می شنوند آنها را متقاعد می کند که متفاوت و جدا از هم هستند. هر کدام در گناهان خاص خود و «امن» از عشقی که اصلاً خاص بودن او را نمی بیند.۶رؤیای مسیح "دشمن" آنهاست، زیرا آنچه را که آنها میبینند نمیبیند، و به آنها نشان میدهد که خاصیتی که فکر میکنند میبینند یک توهم است.
م_۲۴_۲_۶
T-24.II.6
۱آنها در عوض چه چیزی را خواهند دید؟۲درخشش درخشنده پسر خدا، چنان مانند پدرش که یاد او فوراً به ذهن متبادر می شود.۳و با این خاطره، پسر آفریدههای خود را به یاد میآورد، همانطور که با پدرش شبیه اوست.۴و تمام دنیایی که او ساخته است، و همه خاص بودنش، و تمام گناهانی که در دفاع از خود در برابر خود نگه داشته است، زمانی که ذهنش حقیقت را در مورد خودش می پذیرد، ناپدید می شود، زیرا به جای آنها باز می گردد.۵این تنها «هزینه» حقیقت است: شما دیگر چیزی را نخواهید دید که هرگز نبوده، و چیزی را که صدایی تولید نمی کند خواهید شنید.۶آیا این یک قربانی است که از هیچ چیز دست نکشیم و عشق خدا را برای همیشه دریافت کنیم؟
م_۲۴_۲_۷
T-24.II.7
۱شما که نجات دهنده خود را به خاص بودن خود زنجیر کرده اید، و به آن جایگاه داده اید، این را به خاطر بسپارید: او قدرت بخشیدن همه گناهانی را که فکر می کنید بین او قرار داده اید و عملکرد نجاتی که به او داده است را از دست نداده است.۲کارکرد او را هم تغییر نخواهید داد، بیش از آن که بتوانید حقیقت را در او و در خودتان تغییر دهید.۳اما مطمئن باشید که حقیقت در هر دو یکسان است.۴هیچ پیام متفاوتی نمی دهد و یک معنی دارد.۵و این یکی است که شما و برادرتان هر دو می توانید بفهمید، و یکی است که برای هر دوی شما رهایی می آورد.۶اینجا برادرت ایستاده است که کلید بهشت را در دست دارد و به سوی تو دراز کرده است.۷نگذارید رویای خاص بودن بین شما باقی بماند.۸آنچه یکی است در حقیقت ملحق می شود.
م_۲۴_۲_۸
T-24.II.8
۱به زیبایی ای که در درون خود می بینید فکر کنید، وقتی به او مانند یک دوست نگاه کنید.۲او دشمن خاص بودن است، اما تنها دوست چیزی است که در شما واقعی است.۳هیچ حمله ای که فکر می کردی به او کردی، هدیه ای را که خدا می خواهد به تو بدهد، از او نگرفته است.۴نیاز او به دادن آن به اندازه نیاز شما برای داشتن آن است.۵بگذارید او تمام خصوصیات شما را ببخشد و شما را در ذهن کامل و با او یکی کند.۶او منتظر آمرزش توست تا آن را به تو برگرداند.۷این خدا نیست که پسرش را محکوم کرده است، بلکه شما هستید که خاص بودن او را نجات دهید و خود او را بکشید.
م_۲۴_۲_۹
T-24.II.9
۱شما در مسیر حقیقت بسیار آمده اید. خیلی دورتر از اونه که الان لنگ بزنی۲فقط یک قدم دیگر، و هر اثر ترس از خدا در عشق ذوب می شود.۳خاص بودن برادرت و برادر تو با هم دشمنند و مجبورند همدیگر را بکشند و انکار کنند.۴با این حال، این توهمات نیست که به این مانع نهایی رسیده است که به نظر می رسد خدا و بهشت او را چنان دور می کند که نمی توان به آنها رسید.۵در اینجا در این مکان مقدس، حقیقت در انتظار پذیرایی از شما و برادرتان با برکتی خاموش، و در آرامشی آنقدر واقعی و فراگیر است که هیچ چیز بیرون نمی ایستد.۶تمام توهمات خود را در خارج از این مکان که به امید و صداقت به آن می آیی رها کن.
م_۲۴_۲_۱۰
T-24.II.10
۱در اینجا نجات دهنده شما از خاص بودن شماست.۲او به پذیرش خود به عنوان بخشی از شما، مانند شما برای او نیاز دارد.۳شما با خدا شبیه هستید همانطور که خدا با خودش است.۴او خاص نیست، زیرا او بخشی از آنچه را که هست برای خود نگه نمیدارد، نه به پسرش بلکه تنها برای او نگه داشته میشود.۵و از این می ترسید، زیرا اگر او خاص نیست، پس می خواهد پسرش مانند او باشد و برادر شما نیز مانند شما باشد.۶خاص نیست، اما صاحب همه چیز، از جمله شما.۷جز آنچه را که دارد به او بده، به یاد داشته باش که خدا خودش را به تو و برادرت در عشقی یکسان داد تا هر دو جهان را با کسی که انتخاب کرد که عشق هرگز تقسیم نشود و از آنچه هست و باید باشد جدا بماند، شریک شوند.
م_۲۴_۲_۱۱
T-24.II.11
۱تو مال برادرت هستی. بخشی از عشق از او دریغ نشد.۲اما آیا ممکن است به خاطر کامل بودن او باختید؟۳آنچه به او داده شده است شما را کامل می کند، همانطور که او را کامل می کند.۴عشق خدا تو را به او داد و او را به تو داد زیرا او خود را بخشید.۵آنچه عین خداست با او یکی است.۶و تنها خاص بودن می تواند حقیقت خدا و شما را به عنوان یک چیز جز بهشت جلوه دهد، با امید به آرامش در نهایت.
م_۲۴_۲_۱۲
T-24.II.12
۱خاص بودن مهر خیانت بر هدیه عشق است.۲هر چیزی که هدفش را برآورده می کند باید برای کشتن داده شود.۳هیچ هدیه ای که مهر خود را داشته باشد اما به دهنده و گیرنده خیانت کند.۴نه یک نگاه از چشمان، بلکه به مرگ نگاه می کند.۵هیچ یک به قدرت آن اعتقاد ندارد، بلکه به دنبال معامله و مصالحه ای است که جایگزین عشق گناه باشد و صادقانه به آن خدمت کند.۶و هیچ رابطهای که هدفش را گرامی میدارد، اما به قتل بهعنوان سلاح ایمنی، و مدافع بزرگ همه توهمها در برابر «تهدید» عشق میچسبد.
م_۲۴_۲_۱۳
T-24.II.13
۱اميد به خاص بودن اينگونه به نظر میرساند كه خداوند بدن را به عنوان زندانى ساخت كه فرزندش را از او دور نگه دارد.۲زیرا این امید خواستار مکان خاصى است که خداوند نتواند وارد آن شود، و خواستار مخفیگاهى است که در آن به جز خودِ ناچیزت از هیچکس استقبال نشود.۳هیچ چیز در اینجا مقدس نیست مگر برای شما، و تنها برای شما، جدا و جدا از همه برادرانتان. در امان از هر گونه نفوذ عقل بر توهمات؛ امان از خدا و ایمن برای درگیری جاودانه.۴اینجا دروازه های جهنم است که به روی خود بسته ای تا در جنون و تنهایی بر پادشاهی خاصت جدای از خدا و به دور از حقیقت و از رستگاری حکومت کنی.
م_۲۴_۲_۱۴
T-24.II.14
۱کلیدی را که دور انداختی خداوند به برادرت داد، که دستان مقدسش آن را به تو پیشکش کند هنگامی که آماده شدی تا نقشه او را به جای نقشه خودت برای رستگاری خود بپذیری.۲چگونه می توان به این آمادگی رسید، مگر از طریق مشاهده این همه بدبختی شما، و آگاهی از این که نقشه شما شکست خورده است، و برای همیشه شکست خواهد خورد که آرامش و شادی را برای شما به ارمغان بیاورد؟۳اکنون در این ناامیدی سفر می کنی، اما این توهم ناامیدی نیست.۴مرگ خاص بودن مرگ تو نیست، بلکه بیداری تو در زندگی ابدی است.۵تو اما از توهم آنچه هستی بیرون می آیی تا خودت را همانگونه که خدا آفریده بپذیری.