دوره

دوره‌ای در معجزات | ۲۷ مهر ۱۴۰۲

۲۷ مهر ۱۴۰۲
دوره‌ای در معجزات
اگر به خطا در دیگری حمله کنی، به خودت آسیب خواهی زد.هنگامی که به برادرت حمله می‌کنی نمی‌توانی او را بشناسی.حمله همواره بر یک بیگانه انجام می‌شود.تو او را با نادرست ادراک کردنش بیگانه می‌سازی، و بنابراین نمی‌توانی او را بشناسی.به این دلیل که او را بیگانه ساخته‌ای است که از او می‌ترسی.او را درست ادراک کن تا بتوانی او را بشناسی.در آفرینش خداوند هیچ بیگانه‌ای وجود ندارد.برای آفریدن آنگونه که او آفرید تنها می‌توانی آنچه را که می‌دانی بیافرینی، و بنابراین آن را به عنوان آنچه که از آن خودت است بپذیری.خداوند فرزندانش را با یقین کامل می‌شناسد.آن‌ها را با شناختنشان آفرید.او آن‌ها را کاملاً می‌شناسد.هنگامی که آن‌ها یکدیگر را نمی‌شناسند، او را نمی‌شناسند.
(م_۳_۳_۷∶۱-۱۲)

دوره‌ای در معجزات | ۲۱ مهر ۱۴۰۲

۲۱ مهر ۱۴۰۲
دوره‌ای در معجزات
اگر این دنیای واقعی می‌بود، خداوند ظالم می‌بود.زیرا هیچ پدری نمی‌تواند فرزندان خود را به بهای رستگاری به این دچار کند و مهربان باشد.عشق برای نجات دادن نمی‌کُشد.اگر چنین می‌کرد، حمله رستگاری می‌بود، و این تفسیر نفس است، نه تفسیر خداوند.تنها دنیای احساس گناه می‌تواند این را بطلبد، زیرا تنها گناهکاران می‌توانند آن را تصور کنند.«گناهِ» آدم نمی‌توانست بر کسی تأثیر بگذارد، اگر او باور نمی‌کرد که این پدر بود که او را از بهشت بیرون کرد.زیرا در این باور معرفت پدر از دست رفت، از آنجایی که تنها کسانی که او را درک نمی‌کنند می‌توانستند آن را باور کنند.
(م_۱۳_مق_۳∶۱-۷)

دوره‌ای در معجزات | ۱۹ مهر ۱۴۰۲

۱۹ مهر ۱۴۰۲
دوره‌ای در معجزات
پذیرش احساس گناه در درون ذهن فرزند خداوند آغاز جدایی بود، همانگونه که پذیرش تاوان پایان آن است.دنیایی که می‌بینی سیستم موهوم کسانی است که از احساس گناه دیوانه شده‌اند.با دقت به این دنیا بنگر، و متوجه خواهی شد که آن اینگونه است.زیرا این دنیا نماد مجازات است، و همۀ قانون‌هایی که به نظر می‌رسد بر آن حاکمند قانون‌های مرگ هستند.کودکان از طریق درد و در درد درون آن زاده می‌شوند.رشد آن‌ها همراه با رنج است، و از غم و جدایی و مرگ می‌آموزند.به نظر می‌رسد که ذهن آن‌ها در مغزشان محبوس شده است، و اگر بدن‌شان آسیب ببیند، قدرت‌های آن کاهش می‌یابد.به نظر می‌رسد که آن‌ها عشق می‌ورزند، اما آن‌ها ترک می‌کنند و ترک می‌شوند.به نظر می‌رسد که آن‌ها چیزی را که به آن عشق می‌ورزند از دست می‌دهند، شاید نامعقول‌ترین از همه باورها.و بدن‌های آن‌ها پژمرده می‌‌شوند و به نفس نفس می‌افتند و در زمین دفن می‌شوند، و دیگر وجود ندارند.هیچ یک از آن‌ها نیست که خداوند را ظالم نپنداشته باشد.
(م_۱۳_مق_۲∶۱-۱۱)

دوره‌ای در معجزات | ۱۶ مهر ۱۴۰۲

۱۶ مهر ۱۴۰۲
دوره‌ای در معجزات
اگر احساس گناه نمی‌کردی نمی‌توانستی حمله کنی، زیرا محکوم کردن ریشه حمله است.این قضاوت شدن یک ذهن، توسط ذهن دیگر به عنوان نالایق عشق و مستحق مجازات است.اما در اینجا شکاف نهفته است.زیرا ذهنی که قضاوت می‌کند خود را جدا از ذهنی که قضاوت می‌شود ادراک می‌کند، با این باور که با تنبیه دیگری، از مجازات خواهد گریخت.همه این‌ها تنها تلاش موهوم ذهن برای انکار خودش، و گریز از مجازات انکار است.این تلاشی برای کنار گذاشتن انکار نیست، بلکه تلاش برای حفظ آن است.زیرا این احساسِ گناه است که پدر را برای تو پنهان کرده است، و این احساسِ گناه است که تو را بی‌عقل کرده است.
(م_۱۳_مق_۱∶۱-۷)

دوره‌ای در معجزات | ۱۱ مهر ۱۴۰۲

۱۱ مهر ۱۴۰۲
دوره‌ای در معجزات
کتاب مقدس به تو می‌گوید که خود را بشناس، یا یقین داشته باش.یقین همواره از خداوند است.هنگامی که به کسی عشق می‌ورزی او را همان‌گونه که هست ادراک کرده‌ای، و این امکان را برای تو فراهم می‌کند که او را بشناسی.تا زمانی که او را همانگونه که هست نبینی نمی‌توانی او را بشناسی.در حالی که درباره او سؤال می‌پرسی، به وضوح نشان می‌دهی که خداوند را نمی‌شناسی.یقین نیاز به عمل ندارد.هنگامی که می‌گویی بر اساس معرفت عمل می‌کنی، واقعاً معرفت را با ادراک اشتباه می‌گیری.معرفت قدرت را برای تفکر خلاق فراهم می‌کند، اما نه برای عمل درست.ادراک، معجزه و عمل ارتباط نزدیکی با هم دارند.معرفت حاصل مکاشفه است و تنها اندیشه را القا می‌کند.حتی در معنوی‌ترین شکل آن، ادراک بدن را در بر می‌گیرد.معرفت از محراب درون می‌آید و بی‌زمان است زیرا یقینی است.ادراک کردن حقیقت با دانستن آن یکسان نیست.
(م_۳_۳_۵∶۱-۱۳)
دوره‌ای در معجزات

استفاده از مطالب فقط برای مقاصد غیرتجاری و با ذکر منبع بلامانع است.