
دوره
دورهای در معجزات | ۳ مرداد ۱۴۰۴
۲ مرداد ۱۴۰۴
دورهای در معجزات
پس بگذار فرزند خداوند از خوابش برخیزد، و در حالیکه چشمان مقدسش را میگشاید، بار دیگر بازگردد تا دنیایی را که ساخته متبرک کند.دنیا در خطا آغاز شد، اما در بازتاب قداست او به پایان خواهد رسید.و او دیگر بیش از این نخواهد خفت و رؤیای مرگ نخواهد دید.پس امروز به من بپیوند.شکوه تو آن نور است که دنیا را نجات میدهد.بیش از این رستگاری را دریغ نکن.به پیرامون این دنیا بنگر، و رنجهای آن را ببین.آیا قلبت مایل نیست که به برادران خستهات آسایش بخشد؟
دورهای در معجزات | ۲ مرداد ۱۴۰۴
۱ مرداد ۱۴۰۴
دورهای در معجزات
تو که خودت را ضعیف و شکننده، با امیدهای عبث و رؤیاهای ویران شده، زاده شده تنها برای مردن، گریستن و درد کشیدن ادراک میکنی، این را بشنو: همۀ قدرت در زمین و بهشت به تو داده شده است.هیچ کاری نیست که تو نتوانی انجام دهی.تو بازی مرگ را بازی میکنی، بازی بیچارگی، به طرز رقتآمیزی گرهخورده به فروپاشی در دنیایی که هیچ شفقتی به تو نشان نمیدهد.اما زمانی که تو شفقت را با آن همراه کنی، شفقت آن بر تو خواهد تابید.
دورهای در معجزات | ۱ مرداد ۱۴۰۴
۳۱ تیر ۱۴۰۴
دورهای در معجزات
بنابراین، هیچکس را زندانی نگه ندار.به جای در بند کردن رهایی بخش، چرا که اینگونه آزاد میشوی.این طریق ساده است.هر زمان که نیش خشمی را احساس میکنی، بدان که شمشیری را بالای سرت گرفتهای.و این شمشیر یا فرو خواهد افتاد یا برداشته میشود، بسته به اینکه انتخاب کنی محکوم شوی یا آزاد.در این صورت هر کسی که به نظر میرسد تو را به خشمگین بودن وسوسه میکند، منجی تو از زندانخانهٔ مرگ است.و بنابراین تو به او سپاس بدهکار هستی و نه درد.
دورهای در معجزات | ۳۱ تیر ۱۴۰۴
۳۰ تیر ۱۴۰۴
دورهای در معجزات
چه کسی میتواند دوباره در مسیحا متولد شود جز او که همۀ آنهایی را که میبیند یا میپندارد یا تصور میکند را بخشیده است؟چه کسی میتواند آزاد گردد در حالی که دیگری را زندانی میکند؟یک زندانبان آزاد نیست، زیرا به همراه زندانی خود در بند است.او باید مطمئن شود که زندانی نمیگریزد، پس زمانش را در نگاهبانی از او سپری میکند.میلههای زندان که او را محبوس میکنند به دنیایی تبدیل میشوند که زندانبانش در آن زندگی میکند، به همراه او.و راه آزادی برای هر دوی آنها وابسته به آزادی او است.
دورهای در معجزات | ۲۷ تیر ۱۴۰۴
۲۶ تیر ۱۴۰۴
دورهای در معجزات
تو میخواهی چه چیز را ببینی؟این انتخاب به تو داده شده است.اما این قانون دیدن را بیاموز و اجازه نده ذهنت این قانون را فراموش کند: تو به چیزی خواهی نگریست که درونت احساس میکنی.اگر نفرت درون قلبت جای گیرد، دنیایی ترسناک را ادراک خواهی کرد، که با بیرحمی در انگشتان تیز و استخوانی مرگ نگه داشته شده است.اگر عشق خداوند را درونت احساس کنی، به دنیایی از رحمت و عشق خواهی نگریست.