
دوره
دورهای در معجزات | ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴
۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴
دورهای در معجزات
به تو که هنوز باور داری در زمان زندگی میکنی و نمیدانی که آن از میان رفته است، روحالقدس همچنان تو را در هزارتوی بینهایت کوچک و بیمعنایی که هنوز در زمان ادراک میکنی هدایت میکند، اگرچه آن مدتهاست که گذشته است.تو میپنداری که در گذشته زندگی میکنی.هر چیزی را که به آن مینگری تنها برای یک لحظه، مدتها پیش، پیش از اینکه غیرواقعی بودنش جای خود را به حقیقت بدهد، دیدهای.حتی یک توهم نیز در ذهن تو بیپاسخ نمانده است.عدم یقین مدتها پیش به نزد یقین آورده شد، چنانکه براستی دشوار است که آن را در قلب خود نگه داری، گویی هنوز در برابر تو است.
دورهای در معجزات | ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴
۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴
دورهای در معجزات
چه شگرف است که ارادهات را انجام دهی!زیرا این آزادی است.هیچ چیز دیگری نیست که هرگز بتوان آن را به نام آزادی خواند.تا ارادهات را انجام ندهی، آزاد نیستی.و آیا خداوند فرزندش را بدون آنچه او برای خودش برگزیده ترک میکند؟خداوند تنها تضمین کرد که هرگز ارادهات را از دست ندهی، هنگامی که پاسخ کامل خود را به تو عطا کرد.اینک آن را بشنو، تا عشق او به تو یادآوری شود و ارادهات را بیاموزی.خداوند نمیخواهد فرزندش زندانی چیزی شود که نمیخواهد.او در خواستن آزادی تو با تو میپیوندت.و مخالفت با او انتخاب بر علیه خودت است، و انتخاب اینکه در بند باشی.
دورهای در معجزات | ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۴
۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۴
دورهای در معجزات
آیا نمیدانی که مخالفت با روحالقدس، جنگیدن با خودت است؟او تنها ارادهٔ تو را به تو میگوید؛ او برای تو سخن میگوید.در الوهیت او تنها الوهیت تو نهفته است.و هر چیزی که او میداند تنها معرفت تو است، محفوظ مانده برای تو تا ارادهات را از طریق او به انجام رسانی.خداوند از تو میخواهد که ارادهٔ خود را انجام دهی.او به تو میپیوندد.او ملکوت خود را به تنهایی بنا ننهاد.و خود بهشت تنها ارادهٔ تو را نشان میدهد، جایی که هر آنچه آفریده شده برای توست.هیچ اخگری از زندگی آفریده نشد مگر با رضایت شادمانهٔ تو، همانگونه که تو میخواستی باشد.و هر اندیشهای که خداوند تاکنون داشته است تنها در انتظار برکت تو مانده است تا زاده شود.خداوند دشمن تو نیست.او چیزی بیش از این نمیخواهد جز اینکه بشنود تو او را «دوست» خطاب کنی.
دورهای در معجزات | ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴
۹ اردیبهشت ۱۴۰۴
دورهای در معجزات
این است رؤیت فرزند خداوند، کسی که تو به خوبی او را میشناسی.اینجا است بینایی کسی که پدرش را میشناسد.این است خاطرهٔ آنچه تو هستی؛ بخشی از این، با همهٔ آن در درون، و پیوسته به همه با همان اطمینانی که همه در تو پیوستهاند.این رؤیت را بپذیر که میتواند این را به تو نشان دهد، و نه بدن را.تو این سرود دیرین را میشناسی، و آن را خوب میشناسی.هیچچیز به اندازهٔ این سرودِ دیرینِ عشق که فرزند خداوند همچنان برای پدرش میخواند، برای تو عزیز نخواهد بود.
دورهای در معجزات | ۸ اردیبهشت ۱۴۰۴
۸ اردیبهشت ۱۴۰۴
دورهای در معجزات
فراتر از بدن، فراتر از خورشید و ستارگان، ورای هر چیزی که میبینی و در عین حال به گونهای آشنا، کمانی از نور زرین وجود دارد که در برابر چشمانت به حلقهای بزرگ و درخشان گسترده میشود.و تمام حلقه پیش چشمانت پر از نور میشود.لبههای حلقه ناپدید میشوند، و آنچه در آن است دیگر بههیچوجه محصور نیست.نور امتداد مییابد و همه چیز را در بر میگیرد، در حالی که تا بیکرانگی گسترش مییابد و تا ابد میدرخشد و هیچ گسست یا محدودیتی در هیچ کجا ندارد.در درون آن همه چیز در تداوم کامل به هم پیوسته است.و نه میتوان تصور کرد که هیچ چیزی بتواند بیرون باشد، زیرا هیچ جایی وجود ندارد که این نور نباشد.