
دوره
هلن شاکمن در مورد «صدایی» توضیح میدهد که دورهای در معجزات را بر او آشکار کرد
۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۲
دورهای در معجزات

دورهای در معجزات | ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۲
۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۲
دورهای در معجزات
انتظار تنها در زمان ممکن است، اما زمان معنایی ندارد.تویی که تأخیر را ساختی میتوانی زمان را صرفاً با درک این نکته پشت سر بگذاری که آغاز و پایان هیچکدام توسط جاودانه آفریده نشده است، او که هیچ محدودیتی بر آفرینش خود یا بر آنانی که همانند او میآفرینند قرار نداده است.تو این را نمیدانی صرفاً به این دلیل که سعی کردهای آنچه را که او آفریده محدود کنی، و بنابراین باور داری که همه آفرینش محدود است.پس، چگونه، میتوانی با انکار بیکرانگی، آفرینشهایت را بشناسی؟
دورهای در معجزات | ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۲
۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۲
دورهای در معجزات
اگر تو بخشی از خداوند نبودی، ارادهٔ او متحد نمیشد.آیا این قابل تصور است؟آیا بخشی از ذهن او میتواند حاوی چیزی نباشد؟اگر جای تو در ذهن او را کسی جز تو نتواند پر کند، و پر کردن آن از سوی تو آفرینش تو بود، بدون تو جایی در ذهن خداوند خالی میبود.گسترش را نمیتوان مسدود کرد، و هیچ خلائی ندارد.تا ابد ادامه دارد، هر چقدر هم که انکار شود.انکار واقعیت آن توسط تو میتواند آن را در زمان باز دارد، اما نه در ابدیت.به همین دلیل است که آفرینشهای تو از گسترش باز نماندهاند، و به همین دلیل است که بسیاری منتظر بازگشت تو هستند.
دورهای در معجزات | ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۲
۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۲
دورهای در معجزات
تنها بودن، جدا شدن از بیکرانگی است، اما اگر بیکرانگی پایانی ندارد این چگونه ممکن است؟هیچکس نمیتواند فراتر از نامحدود باشد، زیرا آنچه محدودیت ندارد باید همهجا باشد.در خداوند که جهانش خود او است، آغاز و پایانی وجود ندارد.آیا میتوانی خودت را از جهان، یا از خداوند که جهان است مستثنی کنی؟من و پدرم با تو یکی هستیم، زیرا تو بخشی از ما هستی.آیا واقعاً باور داری که بخشی از خداوند میتواند از او گم شود یا از دست برود؟
دورهای در معجزات | ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۲
۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۲
دورهای در معجزات
تو متوجه نیاز خودت به شفا شدهای.آیا با تشخیص نیاز خودت به شفا، میخواهی چیز دیگری را به مقام فرزندی بیاوری؟زیرا در اینجا آغاز بازگشت به معرفت نهفته است؛ شالودهای که بر اساس آن خداوند به بازسازی سیستم فکری که با او سهیم هستی کمک خواهد کرد.هیچ سنگی نیست که بر آن بگذاری و از سوی او برکت نیابد، زیرا تو اقامتگاه مقدس فرزندش را باز خواهی گرداند، جایی که او اراده میکند که فرزندش باشد و جایی که او هست.در هر بخشی از ذهن فرزند خداوند که این واقعیت را بازگردانی، آن را به خودت باز میگردانی.تو با برادرت در ذهن خداوند ساکن هستی، زیرا خداوند خودش اراده نکرد که تنها باشد.