
دوره
دورهای در معجزات | ۲۵ بهمن ۱۴۰۱
۲۵ بهمن ۱۴۰۱
دورهای در معجزات
وقتی یک ذهن تنها نور داشته باشد، تنها نور را میشناسد.درخشش خودش در اطرافش میتابد، و به درون تاریکی ذهنهای دیگر گسترش مییابد، و آنها را به عظمت تبدیل میکند.عظمت خداوند آنجاست، تا تو آن را تشخیص دهی و تقدیر کنی و بشناسی.تشخیص عظمت خداوند به عنوان برادرت، پذیرش میراث خودت است.خداوند تنها به طور برابر عطا میکند.اگر موهبت او را در کسی تشخیص دهی، آنچه را که او به تو عطا کرده است را تصدیق کردهای.هیچ چیز به این آسانی به عنوان حقیقت قابل تشخیص نیست.این تشخیصی است که فوری، واضح و طبیعی است.تو خودت را پرورش دادهای تا آن را تشخیص ندهی، و این برای تو بسیار دشوار بوده است.
دورهای در معجزات | ۲۳ بهمن ۱۴۰۱
۲۳ بهمن ۱۴۰۱
دورهای در معجزات
اما دنیای واقعی این قدرت را دارد که حتی در اینجا تو را لمس کند، زیرا تو به آن عشق میورزی.و آنچه که با عشق فرا میخوانی نزد تو خواهد آمد.عشق همیشه پاسخ میدهد، در حالی که نمیتواند درخواست کمکی را رد کند، یا نالههای درد را نشنود که از هر نقطه از این دنیای غریب که ساختهای اما نمیخواهی به سویش برخاسته میشوند.تنها چیزی که نیاز داری تا این دنیا را در ازای چیزی که نساختهای با خوشحالی رها کنی، ارادهمندی برای آموختن این است که آن چیزی که ساختهای غیرحقیقی است.
دورهای در معجزات | ۲۱ بهمن ۱۴۰۱
۲۱ بهمن ۱۴۰۱
دورهای در معجزات
تو واقعاً دنیایی را که میبینی نمیخواهی، زیرا از آغاز زمان تو را ناامید کرده است.خانههایی که ساختهای هرگز به تو پناه ندادهاند.جادههایی که ساختهای تو را به جایی نرساندهاند، و هیچ شهری که ساختهای در برابر تهاجم فرو ریزنده زمان مقاومت نکرده است.هیچ چیزی نیست که تو ساختهای و نشان مرگ بر خود نداشته باشد.آن را عزیز مدار، زیرا کهنه و خسته است، و آماده بازگشت به خاک است درست همان موقعی که تو آن را ساختی.این دنیای دردناک هرگز قدرت لمس کردن دنیای زنده را ندارد.تو نتوانستی این قدرت را به آن بدهی، و بنابراین اگرچه با اندوه از آن روی میگردانی، نمیتوانی راهی را در آن بیابی که از آن به دنیایی دیگر منتهی میشود.
دورهای در معجزات | ۱۹ بهمن ۱۴۰۱
۱۹ بهمن ۱۴۰۱
دورهای در معجزات
به همان اندازه که لازم است که تشخیص دهی دنیایی را که میبینی ساختهای، همانقدر نیز لازم است که تشخیص دهی که تو خودت را نیافریدهای.آنها اشتباهی یکسان هستند.هیچ چیزی که توسط آفریدگارت آفریده نشده باشد هیچ تأثیری بر تو ندارد.و اگر فکر میکنی آنچه ساختهای میتواند به تو بگوید چه چیزی را ببینی و احساس کنی، و به توانایی آن برای انجام این کار اعتماد کنی، آفریدگارت را انکار میکنی و باور داری که تو خودت را ساختهای.زیرا اگر فکر میکنی دنیایی که ساختهای قدرت دارد از تو آنچه میخواهد بسازد، فرزند را با پدر؛ معلول را با سرچشمه اشتباه میگیری.
دورهای در معجزات | ۱۱ بهمن ۱۴۰۱
۱۱ بهمن ۱۴۰۱
دورهای در معجزات
با این حال تمام فقدان تنها ناشی از فهم نادرست خود تو است.فقدان از هر نوعی ناممکن است.اما وقتی به یک برادر به عنوان یک موجود فیزیکی مینگری، قدرت و شکوه او برای تو «گم» میشود و نیز قدرت و شکوه خودت.تو به او حمله کردهای، اما باید ابتدا به خودت حمله کرده باشی.به خاطر رستگاری خودت، که باید رستگاری او را برایش به ارمغان بیاورد، او را اینگونه نبین.به او اجازه نده که خودش را در ذهن تو کوچک کند، بلکه او را از باورش به کوچکی رهایی بخش، و بدین ترتیب از باور خودت به کوچکی بگریز.به عنوان بخشی از تو، او مقدس است.به عنوان بخشی از من، تو مقدس هستی.ارتباط با بخشی از خود خداوند، دستیابی به فراتر از ملکوت به آفریدگار آن است، از طریق آوای او که او به عنوان بخشی از تو مقرر کرده است.