دوره‌ای در معجزات | ۸ آذر ۱۴۰۲

۸ آذر ۱۴۰۲
دوره‌ای در معجزات
تو تفاوت بین آنچه در خواب و هنگام بیدار شدن می‌بینی را آزاردهنده نمی‌دانی.تو تشخیص می‌دهی که آنچه هنگام بیداری می‌بینی در رؤیاها محو می‌شود.با این حال هنگام بیدار شدن، انتظار نداری که از بین رفته باشد.در رؤیاها تو همه چیز را می‌آرایی.آدم‌ها همان می‌شوند که تو می‌خواهی باشند، و آنچه انجام می‌دهند را تو فرمان می‌دهی.هیچ محدودیتی در جایگزینی بر تو تحمیل نمی‌شود.برای مدتی به نظر می‌رسد که دنیا به تو داده شده است، تا آن را آنگونه که آرزو داری بسازی.تو متوجه نمی‌شوی که داری به آن حمله می‌کنی، در حالی که می‌کوشی بر آن پیروز شوی و کاری کنی که به تو خدمت کند.
(م_۱۸_۲_۳∶۱-۸)

خداوند جدایی را نمی‌شناسد

۶ آذر ۱۴۰۲
گری رنارد
گری: می‌دانید که برخی ممکن است بگویند برای خداوند خیلی مهربانانه نیست که بگذارد ما رؤیایی مانند این را ببینیم که همیشه در نهایت به کابوس تبدیل می‌شود.دربارهٔ این چه می‌گویید؟
آرتن: همیشه جالب است که همان افراد می‌خواهند برگردند و بگویند که خداوند دنیا را آفریده است!و از مهربان نبودن خداوند صحبت کنند.در پاسخ به پرسشت، خداوند نگذاشته که تو این رؤیا را ببینی.برای اینکه بگذارد تو این کار را بکنی، او باید در وهلهٔ اول ایدهٔ جدایی را تصدیق کرده باشد.پیش‌تر گفته‌ایم که او این کار را نمی‌کند.تنها به این دلیل که او جدایی را تصدیق نمی‌کند است که هنوز یگانگی کامل وجود دارد تا به آن بیدار شوی.
واقعیت فناناپذیر شما
گری رنارد

دوره‌ای در معجزات | ۶ آذر ۱۴۰۲

۶ آذر ۱۴۰۲
دوره‌ای در معجزات
آیا می‌توانی تصور کنی که نداشتن دغدغه، نگرانی، اضطراب، بلکه صرفاً همیشه بطور کامل آرام و ساکن بودن یعنی چه؟با این حال زمان برای همین است؛ که تنها این را یاد بگیری و نه چیزی بیشتر.آموزگار خداوند نمی‌تواند از آموزش خود راضی باشد مگر اینکه تمام یادگیری‌های تو را بسازد.او وظیفه آموزشی خود را انجام نداده است مگر اینکه تو چنان یادگیرندهٔ مصممی شده باشی که تنها از او بیاموزی.هنگامی که این اتفاق افتاد، دیگر نیازی به آموزگار یا زمانی برای یادگیری نخواهی داشت.
(م_۱۵_۱_۱∶۱-۵)
گری: خب، افرادی هستند که فکر می‌کنند خداوند نمی‌توانست خودش را در یگانگی تجربه کند، و تنها راهی که او می‌توانست خودش را تجربه کند این بود که این دنیا را بسازد و در آن زندگی کند.به نظر می‌رسد بسیاری از آن‌ها به نویسندگان و معلمانی گوش می‌سپارند که چنین می‌گویند، مانند کتاب‌های گفتگو با خدا.
پورسا: اگر آن‌ها عمیق‌تر نگاه می‌کردند، متوجه می‌شدند که خداوند را بی‌عقل می‌دانند.تو تجربه عرفانی از بودن با خداوند در بهشت را داشته‌ای، درست است؟
گری: بله.
پورسا: و در مقایسه با این دنیا، بهشت چگونه است؟
گری: قابل مقایسه نیست.در بهشت، تو خداوند هستی.
پورسا: اما آن یک تجربه است، مانند یک آگاهی، اینطور نیست؟
گری: البته که اینطور است!این یک تجربه بسیار بزرگ‌تر از هر چیزی است که این دنیا برای ارائه دارد.
پورسا: بسیار خوب، پس.این تصور که خداوند باید این دنیا را می‌ساخت تا دوگانگی را تجربه کند تا بتواند خودش را درک کند و از خودش لذت ببرد، معادل این ایده است که برای تجربه کردن و لذت بردن از رابطهٔ جنسی، باید تیر خوردن‌ به شکم خود را نیز تجربه کرد.نه. درد نتیجه احساس گناهی است که از این فکر پدید آمد که خودت را از خداوند جدا کرده‌ای، و برای اینکه لذت واقعیت را تجربه کنی لازم نیست درد را تجربه کنی.اما باید درد و رنج را ببخشی و آن را رها کنی تا به واقعیت برگردی.عیسی در دوره‌ای در معجزات در این باره بسیار روشن توضیح داده است، و او کسی است که باید به او گوش فرا دهی:
از نفس، گناهکاری و احساس گناه و مرگ پدید آمد، در ضدیت با زندگی و معصومیت، و با ارادهٔ خود خداوند.در کجا می‌تواند چنین ضدیتی نهفته باشد جز در ذهن‌های بیمار بی‌عقلان، که وقف دیوانگی شده‌اند و بر علیه صلح بهشت قرار گرفته‌اند؟یک چیز قطعی است؛ خداوند که نه گناه و نه مرگ را آفرید، نمی‌خواهد که تو در اسارت آن‌ها باشی.او نه گناه را می‌شناسد و نه نتایج آن را.شمایل‌های کفن‌پوش در صف‌های تشییع جنازه در گرامیداشت آفریدگار خود راهپیمایی نمی‌کنند، آفریدگاری که اراده‌اش این است که آن‌ها زندگی کنند.آن‌ها از ارادهٔ او پیروی نمی‌کنند؛ آن‌ها با آن ضدیت می‌کنند.
(م_۱۹_۴.پ_۳∶۱-۶)
گری: عجب، دیگر نباید جلوی خودش را بگیرد و واقعا بگوید که چه احساسی دارد.بنابراین اینجا افرادی هستند که می‌گویند خداوند متضادهایی را آفرید تا بتواند خودش را تجربه کند، و اینجا عیسی دارد می‌گوید که آنچه فراگیر است نمی‌تواند ضدی داشته باشد و تنها بی‌عقلان فکر می‌کنند که آن می‌توانست یا باید ضدی داشته باشد.
واقعیت فناناپذیر شما
گری رنارد

دوره‌ای در معجزات | ۴ آذر ۱۴۰۲

۴ آذر ۱۴۰۲
دوره‌ای در معجزات
آن سوی پل بسیار متفاوت است!برای مدتی بدن هنوز دیده می‌شود، اما نه منحصراً، آنگونه که در اینجا دیده می‌شود.اخگر کوچکی که پرتوهای عظیم را در درون خود نگه می‌دارد نیز قابل مشاهده است، و این اخگر را نمی‌توان مدت‌ها به کوچکی محدود کرد.هنگامی که از از پل گذشته باشی، ارزش بدن در نظر تو چنان کاهش یافته است که دیگر نیازی به بزرگنمایی آن نخواهی دید.زیرا متوجه خواهی شد که تنها ارزش بدن این است که تو را قادر سازد تا برادرانت را همراه با خود به پل بیاوری، و با هم در آنجا آزاد شوید.
(م_۱۶_۶_۶∶۱-۵)
دوره‌ای در معجزات

استفاده از مطالب فقط برای مقاصد غیرتجاری و با ذکر منبع بلامانع است.