چرا اصول ساده و ابتدایی دوره را رعایت نمیکنیم؟
۲۷ مرداد ۱۴۰۲
کنت واپنیک
دورهای در معجزات | ۲۷ مرداد ۱۴۰۲
۲۷ مرداد ۱۴۰۲
دورهای در معجزات
اگر به درونت نگاه کنی و گناهی نبینی چه؟این پرسش «ترسناک» پرسشی است که نفس هرگز نمیپرسد.و تو که اکنون آن را میپرسی، کل سیستم دفاعی نفس را آنقدر جدی تهدید میکنی که نمیتواند به خود زحمت بدهد وانمود کند که دوست تو است.کسانی که به برادران خود پیوستهاند خود را از باورشان که هویت آنها در نفس نهفته است جدا کردهاند.یک رابطه مقدس رابطهای است که در آن به آنچه در حقیقت بخشی از تو است میپیوندی.و اعتقاد تو به گناه هم اکنون لرزان شده است، و نیز اکنون کاملاً بیتمایل نیستی که به درون بنگری و آن را نبینی.
دورهای در معجزات | ۲۴ مرداد ۱۴۰۲
۲۴ مرداد ۱۴۰۲
دورهای در معجزات
به یاد داشته باش که نفس تنها نیست.فرمانرواییاش معتدل است، و از «دشمن» ناشناختهاش، که حتی نمیتواند ببیند، میترسد.نفس با صدای بلند به تو میگوید که به سوی درون نگاه نکنی، زیرا اگر این کار را انجام دهی نگاهت به گناه خواهد افتاد، و خداوند تو را کور خواهد کرد.این را تو باور میکنی، و بنابراین نمینگری.با این حال، این نه ترس پنهان نفس است، و نه ترس پنهان تو که در خدمت آن است.به راستی که نفس با صدای بلند ادعا میکند که چنین است؛ بسیار بلند و در بیشتر زمانها.زیرا در زیر این فریاد مداوم و اعلان آشفته، نفس مطمئن نیست که چنین است.در زیر ترس تو از نگریستن به درون بخاطر گناه، هنوز ترس دیگری وجود دارد، و ترسی که نفس را به لرزه در میآورد.
دورهای در معجزات | ۲۱ مرداد ۱۴۰۲
۲۱ مرداد ۱۴۰۲
دورهای در معجزات
روحالقدس هرگز به تو نمیآموزد که تو گناهکاری.خطاها را او تصحیح خواهد کرد، اما این هیچکس را هراسان نمیکند.تو به راستی میترسی به درون بنگری و گناهی را که میپنداری وجود دارد ببینی.تو از اعتراف به این هراسان نیستی.ترس در ارتباط با گناه را نفس کاملاً مناسب میداند، و لبخند تأییدآمیزی میزند.آن ترسی ندارد که بگذارد تو احساس شرمندگی کنی.در اعتقاد و ایمان تو به گناه شک نمیکند.معبدهایش به این خاطر لرزان نمیشوند.ایمان تو به اینکه گناه آنجاست، تنها بر آرزوی تو برای بودنش در آنجا برای دیدن گواه میدهد.به نظر میرسد که صرفا این منبع ترس است.
دورهای در معجزات | ۱۹ مرداد ۱۴۰۲
۱۹ مرداد ۱۴۰۲
دورهای در معجزات
رهایی تو هنوز جزئی است؛ هنوز محدود و ناکامل است، با این حال در درون تو زاده شده است.تو نه تماماً دیوانه، مایل بودهای که به بسیاری از بیعقلی خودت نگاه کنی و دیوانگی آن را تشخیص دهی.ایمان تو به سمت درون در حرکت است، با گذر از بیعقلی و رفتن به سوی خرد.و آنچه که خرد تو اکنون به تو میگوید، نفس نمیخواهد بشنود.هدف روحالقدس توسط بخشی از ذهن تو که نفس از آن آگاه نیست پذیرفته شد.و تو نیز از آن آگاه نبودی.و با این حال، این بخش، که اکنون خودت را با آن شناسایی میکنی، از نگاه کردن به خودش ترسی ندارد.آن گناهی نمیشناسد.در غیر این صورت، چگونه، میتوانست مایل باشد که هدف روحالقدس را به عنوان هدف خود ببیند؟