دوره‌ای در معجزات | ۱۴ آذر ۱۴۰۰

۱۴ آذر ۱۴۰۰
دوره‌ای در معجزات
اگر تو نمی‌توانی آوای برای خداوند را بشنوی، به این دلیل است که انتخاب نمی‌کنی که گوش فرا دهی.اینکه تو به صدای نفس خود گوش می‌دهی از طریق نگرشت، احساساتت و رفتارت نشان داده می‌شود.با این حال این چیزی است که تو می‌خواهی.این چیزی است که برای نگه داشتنش می‌جنگی، و چیزی که برای حفظ کردنش هوشیار هستی.ذهن تو پر از نقشه‌ها است برای حفظ کردن چهره‌ نفس خودت، و به دنبال چهره مسیحا نیستی.شیشه‌ای که نفس در آن می‌خواهد چهره خود را ببیند براستی تاریک است.چگونه می‌تواند نیرنگ وجودش را حفظ کند جز با آینه‌ها؟اما اینکه کجا بنگری تا خودت را پیدا کنی به تو بستگی دارد.

دوره‌ای در معجزات | ۷ آذر ۱۴۰۰

۷ آذر ۱۴۰۰
دوره‌ای در معجزات
هنگامی که غمگین هستی، بدان که نیازی به این نیست.افسردگی از احساس محروم شدن از چیزی می‌آید که تو می‌خواهی و نداری.به یاد داشته باش که تو جز با تصمیم‌های خودت از هیچ چیزی محروم نشده‌ای، و سپس تصمیم دیگری بگیر.

دوره‌ای در معجزات | ۵ آذر ۱۴۰۰

۴ آذر ۱۴۰۰
دوره‌ای در معجزات
تأکید ما بر رساندن آنچه نامطلوب است به مطلوب بوده است؛ آنچه را که نمی‌خواهی به آنچه که انجام می‌دهی.تو متوجه خواهی شد که رستگاری باید از این طریق به تو برسد، اگر در نظر بگیری که گسستگی چیست.گسستگی یک فرآیند تحریف شده اندیشیدن است که به موجب آن دو سیستم اعتقادی که نمی‌توانند در کنار هم وجود داشته باشند، هر دو حفظ می‌شوند.اگر آن‌ها کنار هم آورده شوند، پذیرش مشترک‌شان غیرممکن می‌شود.اما اگر یکی دور از دیگری در تاریکی نگه داشته شود، به نظر می‌رسد که جدایی آن‌ها، هر دوی آن‌ها را در واقعیت‌شان زنده و برابر نگه می‌دارد.بنابراین پیوستن آنها منشأ ترس می‌شود، زیرا اگر آن‌ها با هم مواجه شوند، پذیرش باید از یکی از آن‌ها سلب شود.تو نمی‌توانی هر دوی آن‌ها را داشته باشی، زیرا هر کدام دیگری را انکار می‌کند.جدا از هم، این واقعیت از دید گم می‌شود، زیرا هر کدام در مکانی جداگانه می‌تواند از اعتقاد راسخ برخوردار باشد.آن‌ها را کنار هم بیاور، و واقعیت ناسازگاری کامل آن‌ها فوراً آشکار می‌شود.یکی خواهد رفت، زیرا دیگری در همان مکان دیده می‌شود.

دوره‌ای در معجزات | ۲ آذر ۱۴۰۰

۲ آذر ۱۴۰۰
دوره‌ای در معجزات
این دنیا که به نظر می‌رسد تو در آن زندگی می‌کنی، منزل تو نیست.و جایی در ذهنت تو می‌دانی که این حقیقت است.خاطره‌ای از منزل در ذهنت مدام خطور می‌کند، گویا مکانی بوده است که تو را به بازگشت فرا می‌خواند، گرچه تو نه این آوا را می‌شناسی، و نه آنچه را که این آوا به تو یادآوری می‌کند.اما هنوز احساس می‌کنی که اینجا بیگانه‌ای هستی، از جایی که کاملا ناشناخته است.هیچ چیز را نمی‌توانستی به این وضوح با اطمینان بگویی که تو در اینجا یک تبعیدی هستی.فقط احساسی ماندگار، که گاهی چیزی بیش از یک لرزش کوچک نیست، در زمان‌های دیگر به سختی به یاد آورده می‌شود، فعالانه رد می‌شود، اما بی‌شک دوباره به ذهن باز می‌گردد.

دوره‌ای در معجزات | ۲۳ آبان ۱۴۰۰

۲۳ آبان ۱۴۰۰
دوره‌ای در معجزات
صلح بر تو باد
تو در هیچ لحظه‌ای تنها نیستی.هیچ زمانی نیست که خداوند دست تو را نگرفته باشد.هیچ لحظه‌ای نیست که عشق او تو را احاطه نکند، او به تو آرامش می‌دهد و از تو مراقبت می‌کند و برای هر آرزویی که داری، هر شادی کوچک یا ضربه کوچک درد، در کنار توست.
خداوند برای همیشه با تو یگانه است، او تنها رابطه تو؛ تنها دوست تو باقی می‌ماند.
تو فرزند مقدس خود خداوند هستی.
صلح بر تو باد، زیرا آنچه از آن اوست از آن توست.
کتابچه شعر هدایای خداوند
داوری نهایی
دوره‌ای در معجزات

استفاده از مطالب فقط برای مقاصد غیرتجاری و با ذکر منبع بلامانع است.