دوره‌ای در معجزات | ۱۲ فروردین ۱۴۰۴

۱۲ فروردین ۱۴۰۴
دوره‌ای در معجزات
بدن شمایل اصلی در دیدن رؤیای این دنیا است.هیچ رؤیایی بدون آن وجود ندارد، و آن نیز بدون این رؤیا وجود ندارد، که در این بگونه‌ای عمل می‌کند که گویا شخصی است که می‌تواند دیده شود و باور شود.آن جایگاه اصلی را در هر رؤیا به خود اختصاص می‌دهد، که داستانی را می‌گوید که آن چگونه توسط بدن‌های دیگر ساخته شد، در دنیای خارج از بدن متولد شده، اندک زمانی زندگی می‌کند و می‌میرد، تا در خاک با بدن‌های دیگر که مانند خودش می‌میرند، یگانه شود.در مدت کوتاهی که برای زندگی کردنش اختصاص داده شده، بدن‌های دیگر را به عنوان دوستان و دشمنان خود جستجو می‌کند.امنیتش مهمترین دغدغهٔ آن است.رفاهش قانون راهنمای آن است.آن تلاش می‌کند تا به دنبال لذت باشد، و از چیزهایی که آسیب‌زننده هستند دوری ‌کند.بالا‌تر از همه، آن سعی می‌کند به خود بیاموزد که دردها و لذت‌هایش متفاوت هستند و تفاوت‌های آن‌ها قابل تشخیص است.
رؤیای این دنیا شکل‌های بسیاری به خود می‌گیرد، زیرا بدن به روش‌های بسیاری به دنبال اثبات این است که خودمختار و واقعی است.آن خود را با چیزهایی می‌آراید که با صفحه‌‌های فلزی گرد و کوچک یا نوارهای کاغذی که دنیا آن‌ها را باارزش و واقعی اعلان می‌کند، خریداری کرده است.برای بدست آوردن آن‌ها کار می‌کند، کارهای بی‌معنی انجام می‌دهد، و آن‌ها را برای چیزهای بی‌معنی که نیاز ندارد و حتی نمی‌خواهد دور می‌اندازد.آن بدن‌های دیگر را استخدام می‌کند، تا شاید آن‌ها بتوانند از آن محافظت کنند و چیزهای بی‌معنی بیشتری را جمع‌آوری کند که بتواند از آن خود بخواند.آن به دنبال بدن‌های ویژه‌ای می‌گردد که بتوانند در رؤیایش سهیم شوند.گاهی رؤیا می‌بیند که فاتح بدن‌های ضعیف‌تر از خودش است.اما در برخی از مراحل رؤیا، آن برده بدن‌هایی است که آزارش می‌دهند و شکنجه‌اش می‌کنند.
ماجراهای دنباله‌دار بدن، از زمان تولد تا مرگ موضوع هر رؤیایی است که دنیا تاکنون داشته است.«قهرمان» این رؤیا هرگز تغییر نخواهد کرد، و هدف آن نیز تغییر نخواهد کرد.اگرچه این رؤیا شکل‌های بسیاری می‌گیرد و به نظر می‌رسد که مکان‌ها و رویدادهای بسیار متنوعی را نشان می‌دهد که در آن «قهرمانش» خود را می‌یابد، اما این رؤیا تنها یک هدف دارد، که به روش‌های بسیاری آموزش داده می‌شود.تنها این یک درس را تلاش دارد دوباره آموزش دهد، و همچنان دوباره آموزش دهد، و باز یک بار دیگر آموزش دهد؛ که آن علت است و نه معلول.و تو معلول آن هستی، و نمی‌توانی علت آن باشی.
بدین ترتیب تو بیننده رؤیا نیستی، بلکه رؤیا هستی.و بنابراین بیهوده در مکان‌ها و رویدادهایی که آن طرح‌ریزی می‌کند، سرگردان رفت و آمد می‌کنی.این که این تمام کاری است که بدن انجام می دهد درست است، زیرا آن تنها یک شمایل در یک رؤیا است.اما چه کسی به شمایل‌های درون یک رؤیا واکنش نشان می‌دهد مگر این که آن‌ها را بگونه‌ای ببیند که گویا واقعی هستند؟به محض این که او آن‌ها را آن‌گونه که هستند ببیند دیگر اثری بر او ندارند، زیرا او می‌فهمد که با موجب شدن آن‌ها و واقعی جلوه دادن آن‌ها، او اثرات‌شان را به آن‌ها داده است.
چقدر خواستار این هستی که از اثرات همه رؤیاهایی که دنیا تاکنون داشته است بگریزی؟آیا آرزوی تو این است که به هیچ رؤیایی اجازه ندهی که بعنوان علت آنچه که انجام می‌دهی به‌ نظر بیاید؟پس بگذار صرفاً به آغاز این رؤیا نگاه کنیم، زیرا بخشی که می‌بینی تنها بخش دوم است، که علت آن در اولی قرار دارد.هیچ کسی که در خواب و در حال رؤیا دیدن در دنیا است، حمله‌اش را به خودش به یاد نمی‌آورد.هیچ‌کس باور نمی‌کند که واقعا زمانی وجود داشت که او هیچ چیزی از یک بدن نمی‌دانست، و هرگز نمی‌توانست این دنیا را به عنوان دنیایی واقعی تصور کند.او می‌توانست بی‌درنگ ببیند که این ایده‌ها یک وهم هستند، چنان مضحک که تنها می‌توان آن‌ها را با خنده کنار گذاشت.اکنون آن‌ها چقدر جدی به نظر می‌رسند!و هیچ‌کس نمی‌تواند زمانی را به یاد بیاورد که با آن‌ها با خنده و ناباوری مواجه می‌شد.ما می‌توانیم این را به یاد بیاوریم، تنها اگر یکراست به علت آن‌ها نگاه کنیم.و ما انگیزه‌های برای خنده را خواهیم دید، نه علتی برای ترس را.
بگذار رؤیایی را که او واگذاشته را به بینندهٔ رؤیا برگردانیم، او که این رؤیا را جدا از خودش و بر خود انجام شده ادراک می‌کند.در ابدیت، جایی که همه چیز یکی است، یک ایدهٔ ناچیز دیوانه‌وار خطور کرد، که در آن فرزند خداوند خندیدن را به یاد نیاورد.در فراموشی‌اش این اندیشه به یک ایدهٔ جدی، با امکان اجرا و هم با امکان داشتن اثرات واقعی تبدیل شد.با هم، ما می‌توانیم هر دوی آن‌ها را با خنده کنار بگذاریم، و بفهمیم که زمان نمی‌تواند به حریم ابدیت تجاوز کند.این مضحک است که فکر کنیم زمان می‌تواند ابدیت را محاصره کند، که این یعنی هیچ زمانی وجود ندارد.
یک بی‌زمانی که در آن زمان واقعی می‌شود؛ بخشی از خداوند که می‌تواند به خودش حمله کند؛ یک برادرِ جداگانه به عنوان یک دشمن؛ ذهنی درون یک بدن، همه، شکل‌هایی از چرخش هستند که پایانش در آغازش شروع می‌شود، و در علتش پایان می‌یابد.دنیایی که می‌بینی دقیقا آن کاری که فکر کردی انجام داده‌ای را نمایش می‌دهد.جز این که اکنون فکر می‌کنی کاری که کردی با تو انجام می‌شود.احساس گناه برای آنچه که فکر کردی، در بیرون تو قرار می‌گیرد، و بر روی دنیایی گناهکار که رؤیاهای تو را می‌بیند و افکارت را به جای تو فکر می‌کند.آن انتقام خود را به ارمغان می‌آورد، نه انتقام تو را.آن تو را بطور محدود در یک بدن محبوس نگه می‌دارد، که آن را مجازات می‌کند به خاطر همه گناهکاری‌هایی که بدن در رؤیایش انجام می‌دهد.تو قدرت این را نداری که بدن را وادار کنی کارهای شرورانه‌اش را متوقف کند زیرا تو آن را نساختی، و نه می‌توانی اعمالش را کنترل کنی،‌ و نه قصد و نه سرنوشتش را.
دنیا تنها یک حقیقت دیرین را نشان می‌دهد؛ تو این باور را خواهی کرد که دیگران دقیقاً همان کاری را با تو می‌کنند که فکر می‌کنی با آن‌ها کردی.اما وقتی فریب خوردی که آن‌ها را سرزنش کنی، علت کار آن‌ها را نمی‌بینی، زیرا می خواهی احساس گناه بر آن‌ها باقی بماند.چقدر کودکانه است ابزار بهانه‌گیرانهٔ تو که با راندن احساس گناه به بیرون از خودت، معصومیت تو را حفظ می‌کند، اما هرگز احساس گناه را رها نمی‌کند!ادراک این مضحکه آسان نیست وقتی چشمان تو در همهٔ اطرافت عواقب سنگینش را می‌نگرند، اما بدون علت بی‌اهمیت‌شان.بدون علت، تأثیراتش واقعاً جدی و غم‌انگیز به نظر می‌رسند.با این حال آن‌ها فقط پیروی می‌کنند.و این علت آن‌ها است که از چیزی پیروی نمی‌کند و تنها یک مضحکه است.
روح‌القدس با خندهٔ ملایم علت را درک می‌کند،‌ و به اثرات نگاه نمی‌کند.در غیر این صورت او چگونه می‌توانست خطای تو را که علت را کاملاً نادیده گرفته‌ است اصلاح کند؟او تو را دعوت می‌کند تا هر اثر وحشتناک را نزد او بیاوری تا با هم بتوانید به علت نابخردانهٔ آن نگاه کنید و مدتی با او بخندی.تو اثرات را قضاوت می‌کنی، اما او علت آن‌ها را قضاوت کرده است.و با قضاوت او اثرات از میان برداشته می‌شوند.شاید تو گریان بیایی.اما او را بشنو که می‌گوید، «برادر من، فرزند قدسی خداوند رؤیای بیهوده خود را مشاهده کن، که در آن این توانست رخ دهد.»و تو با خنده‌ات و خندهٔ برادرت که به خندهٔ او پیوسته است لحظه مقدس را ترک خواهی کرد.
راز رستگاری تنها این است: که تو داری این کار را با خودت می‌کنی.شکل حمله هر چیزی که باشد، این همچنان درست است.نقش دشمن و مهاجم را هر کسی که بگیرد، این همچنان حقیقت است.هر آنچه که به نظر می‌رسد علت هر درد و رنجی که احساس می‌کنی باشد، این همچنان درست است.زیرا تو هرگز به شمایل‌های درون رؤیایی که می‌دانستی در حال دیدنش هستی واکنش نشان نمی‌دادی.بگذار آن‌ها تا آنجا که ممکن است نفرت‌انگیز و شرور باشند‌، آن‌ها نمی‌توانند اثری بر تو داشته باشند‌ مگر اینکه نتوانی تشخیص بدهی که این رؤیای تو است.
آموختن این تک درس تو‌ را از رنج به هر شکلی که باشد، آزاد می‌کند.روح‌القدس این یک درس فراگیر از رهایی را تکرار خواهد کرد تا زمانی که آموخته شود، فارغ از شکل رنجی که تو را به درد می‌آورد.هر آزردگی که به نزد او می‌آوری او با این حقیقت بسیار ساده پاسخ می‌دهد.زیرا این یک پاسخ علت هر شکلی از رنج و درد را از بین می‌برد.شکل هرگز بر پاسخ او اثر نمی‌گذارد، زیرا او فقط به تو تنها علت همه آن‌ها را، فارغ از شکلشان آموزش می‌دهد.و تو خواهی فهمید که معجزه‌ها بازتاب دهنده این بیانیه ساده هستند، «من این کار را انجام داده‌ام، و این همان است که من خنثی می‌کنم.»
پس، همهٔ شکل‌های رنج را نزد او که می‌داند هر یک مانند بقیه است بیاور.او هیچ تفاوتی نمی‌بیند، در جایی که هیچ کدام از آن‌ها وجود ندارد، و او به تو می‌آموزد که هر یک چگونه ایجاد شد.هیچ‌کدام علتی متفاوت از بقیه ندارد، و همه آن‌ها به آسانی فقط با تنها درسی که به درستی آموخته شده، خنثی می‌شوند.رستگاری رازی است که تو تنها از خودت باز داشته‌ای.جهان آن را اینچنین اعلان می‌کند.اما تو به شاهدان آن به هیچ وجه توجه نمی‌کنی.زیرا آن‌ها بر چیزی شهادت می‌دهند که تو نمی‌خواهی بدانی.به نظر می‌رسد که آن‌ها آن را از تو پنهان نگه می‌دارند.اما تو فقط نیاز داری بیاموزی که تو تنها انتخاب کردی که گوش ندهی، که نبینی.
چقدر متفاوت دنیا را درک خواهی کرد وقتی که این تشخیص داده شود.وقتی که احساس گناه خود را به دنیا ببخشی، از آن آزاد خواهی شد.معصومیت آن احساس گناه تو را نمی‌طلبد، و بی‌گناهی تو نیز وابسته به گناهان آن نیست.این آشکار است؛ یک راز که از هیچ‌ کسی جز خودت بازداشته نشده است.و این همان است که تو را از دنیا، و برادرانت را از تو جدا نگه داشته است.اینک تو تنها نیاز داری بیاموزی که هردوی شما بی‌گناهید یا گناهکار.تنها چیزی که ناممکن است این است که شما همانند یکدیگر نباشید؛ که هردوی آن‌ها حقیقی باشند.این تنها رازی است که هنوز باید آموخته شود.و شفا یافتن تو دیگر راز نخواهد ماند.
(م_۲۷_۸_۱∶۱-۱۳∶۹)

دوره‌ای در معجزات | ۳ فروردین ۱۴۰۴

۲ فروردین ۱۴۰۴
دوره‌ای در معجزات
تنها بیندیش که تو چقدر باید مقدس باشی که آوای برای خداوند از سوی تو عاشقانه برادرت را فرا می‌خواند، تا بتوانی آن آوا را که به فراخوان تو پاسخ می‌دهد در او بیدار کنی!و بیندیش که او چقدر باید مقدس باشد هنگامی که در او رستگاری خود تو، پیوسته با آزادی او خفته است.هر چقدر هم که آرزوی محکوم شدنش را داشته باشی، خداوند در اوست.و هرگز نخواهی دانست که خداوند در تو نیز هست در حالی که به خانه برگزیده‌اش حمله می‌کنی، و با میزبانش نبرد می‌کنی.او را با ملایمت نظاره کن.با چشمان عاشق به او که حامل مسیحا در خود است نگاه کن، تا بتوانی شکوه او را مشاهده کنی و شادمانی کنی که بهشت از تو جدا نیست.
آیا این درخواست زیادی است که به او که حامل مسیحا برای تو است اندکی اعتماد کنی، تا بتوانی از همه گناهانت بخشیده شوی، و بدون اینکه حتی یکی از آن‌ها را گرامی بداری بمانی؟فراموش نکن سایه‌ای که میان برادرت و خودت نگه داشته شده چهره مسیحا و خاطره خداوند را تاریک می‌کند.و آیا حاضری آن‌ها را با یک نفرت دیرین مبادله کنی؟زمینی که بر روی آن ایستاده‌ای زمینی مقدس است به خاطر این که آن‌هایی که، آنجا با تو ایستاده‌اند، آن را با بی‌گناهی و صلح‌شان متبرک کرده‌اند.
خون نفرت کم‌رنگ می‌شود تا بگذارد که چمن دوباره سبز شود، و بگذارد که گل‌ها در آفتاب تابستان همه سفید و درخشان شوند.آنجا که مکانی برای مرگ بود اکنون به معبدی زنده در دنیایی از نور تبدیل شده است.به خاطر آن‌ها.این حضور آن‌ها است که دوباره قداست را برافراشته تا جای دیرین خود را بر فراز تختی دیرین بگیرد.به خاطر آن‌ها است که معجزه‌ها همانند چمن و گل‌ها روی زمین بی‌حاصلی جوانه زده‌اند که نفرت آن را سوزانده و ویران کرده بود.آنچه که نفرت به انجام رسانده است را آن‌ها خنثی می‌کنند.و اکنون تو بر زمینی می‌ایستی که چنان مقدس است که بهشت خم می‌شود تا با آن بپیوندد، و آن را همانند خودش سازد.سایه یک نفرت دیرین رفته است، و همه پوسیدگی و پژمردگی برای همیشه از سرزمینی که آن‌ها به آن آمده‌اند رخت بربسته‌ است.
صد سال، یا هزار سال یا ده‌ها هزار سال، برای آن‌ها چیست؟هنگامی که آن‌ها بیایند، قصد زمان به انجام می‌رسد.آنچه که هرگز نبود به نیستی ختم می‌شود، هنگامی که آن‌ها بیایند.آنچه که نفرت خواستارش بود به عشق واگذار می‌شود، و آزادی، هر موجود زنده‌ای را نورانی می‌کند و آن را به درون بهشت برمی‌افرازد، جایی که نورها با بازگشت هر کدام به خانه روشن و روشن‌تر می‌شوند.ناکامل دوباره کامل شده است، و سرور بهشت افزایش یافته است زیرا آنچه که از آن خودش بود به آن بازگردانده شده است.زمین آلوده به خون پاک شده است، و دیوانگان ردای دیوانگی را فروافکنده‌اند تا به آن‌ها بر زمینی که تو ایستاده‌ای بپیوندند.
بهشت سپاسگزار این موهبت است که برای مدتی طولانی دریغ شده بود.زیرا آن‌ها آمده‌اند تا در جایگاه خود گرد هم آیند.آنچه که قفل شده بود گشوده می‌شود؛ آنچه که از نور جدا نگه داشته شده بود رها می‌شود، تا نور بتواند بر آن بتابد و هیچ فضا و هیچ فاصله‌ای میان نور بهشت و این دنیا درنگ نکند.
مقدس‌ترین نقطهٔ روی زمین جایی است که یک نفرت دیرین تبدیل به یک عشق کنونی شده است.و آن‌ها با شتاب به آن معبد زنده می‌آیند، جایی که منزلی برای آن‌ها مقرر شده است.هیچ جایی در بهشت مقدس‌تر نیست.و آن‌ها آمده‌اند تا درون آن معبدی که به آن‌ها عطا شده ساکن شوند، تا مکان آسایش آن‌ها و همچنین مکان آسایش تو باشد.آنچه که نفرت به عشق واگذار کرده تبدیل به درخشان‌ترین نور در تابش بهشت می‌شود.و همه نورها در بهشت درخشان‌تر می‌شوند، در قدردانی از آنچه که بازگردانده شده است.
پیرامون تو فرشتگان عاشقانه می‌چرخند، تا همه افکار تاریک گناه را دور نگه دارند، و نور را در جایی که وارد شده نگه دارند.ردپای تو این دنیا را روشن می‌کند، زیرا هرجا که تو قدم می‌گذاری بخشایش با خوشحالی به همراهت می‌آید.هیچ‌کس بر روی زمین نیست که سپاسگزار آن کسی نباشد که منزلش را به او بازگردانده، و به او در برابر زمستان سخت و سرمای یخبندان سرپناه داده است.و آیا پروردگار بهشت و فرزندش برای قدردانی به خاطر بسیار بیشتر از این، کمتر عطا خواهند کرد؟
اکنون معبد خداوند زنده بازساخته می‌شود تا دوباره میزبان آن کسی باشد که توسط او آفریده شد.در هر جایی که او ساکن است، فرزندش نیز با او ساکن است، هرگز از هم جدا نیستند.و آن‌ها سپاسگزارند که سرانجام مورد استقبال قرار گرفته‌اند.در جایی که یک صلیب قرار داشت اکنون مسیحای برخاسته می‌ایستد، و زخم‌های دیرین در بینایی او شفا می‌یابند.معجزه‌ای دیرین آمده است تا متبرک کند و جای یک دشمنیِ دیرین را که برای کشتار آمده بود بگیرد.در سپاسگزاری فروتنانه خداوند پدر و فرزند به آنچه که از آن آن‌ها است‌، و‌ برای همیشه از آن آن‌ها خواهد بود باز می‌گردند.اکنون هدف روح‌القدس انجام یافته است.زیرا آن‌ها آمده‌اند.زیرا آن‌ها سرانجام آمده‌اند.
(م_۲۶_۹_۱∶۱-۸∶۹)

دوره‌ای در معجزات | ۲۲ اسفند ۱۴۰۳

۲۲ اسفند ۱۴۰۳
دوره‌ای در معجزات
بزرگواری از خداوند است، و تنها از او است.بنابراین در تو است.هرگاه از آن آگاه شدی، هرچند مبهم، خود به خود نفس را رها می‌کنی، زیرا در حضور بزرگواری خداوند بی‌معنی بودن نفس کاملاً آشکار می‌شود.هنگامی این اتفاق می‌افتد، حتی اگرچه آن را نمی‌فهمد، نفس باور دارد که «دشمنش» ضربه زده است، و می‌کوشد هدایایی بدهد تا تو را وادارد که به «حفاظتش» برگردی.خودبزرگ‌بینی تنها پیشکشی است که آن می‌تواند ارائه دهد.بزرگ‌نمایی نفس جایگزین آن برای عظمت خداوند است.کدام را انتخاب خواهی کرد؟
(م_۹_۸_۱∶۱-۷)

دوره‌ای در معجزات | ۲۰ اسفند ۱۴۰۳

۲۰ اسفند ۱۴۰۳
دوره‌ای در معجزات
جایی که معجزه‌ای برای شفا دادن آمده است، هیچ غمی نیست.و تنها لحظه‌ای از عشق بدون حملهٔ تو کافیست تا همهٔ این روی دهد.در آن یک لحظه تو شفا می‌یابی، و در همان یک لحظه همهٔ شفا انجام می‌شود.چه چیزی از تو جدا می‌ماند، هنگامی که برکتی را که لحظهٔ مقدس به ارمغان می‌آورد بپذیری؟از برکت نترس، زیرا او که به تو برکت می‌دهد، به همهٔ دنیا عشق می‌ورزد، و چیزی را در دنیا باقی نمی‌گذارد که بتوان از آن ترسید.اما اگر از برکت دوری کنی، دنیا واقعاً ترسناک به نظر خواهد رسید، زیرا صلح و آسایش آن را دریغ کرده‌ای، و آن را رها کرده‌ای تا بمیرد.
(م_۲۷_۵_۴∶۱-۶)

دوره‌ای در معجزات | ۱۶ اسفند ۱۴۰۳

۱۶ اسفند ۱۴۰۳
دوره‌ای در معجزات
پدر، تو را سپاس می‌گویم، با دانستن اینکه خواهی آمد تا هر شکاف کوچکی را که میان تکه‌های شکستهٔ فرزند مقدست قرار دارد، ببندی.قداست تو، کامل و بی‌نقص، در هر یک از آن‌ها نهفته است.و آن‌ها به هم پیوسته‌اند زیرا آنچه در یکی است در همهٔ آن‌هاست.چقدر مقدس است کوچکترین دانهٔ شن، زمانی که به عنوان بخشی از تصویر کامل شدهٔ فرزند خداوند شناخته شود!به نظر می‌رسد شکل‌هایی که تکه‌های شکسته به خود می‌گیرند هیچ معنایی ندارند.زیرا کل در هر یک نهفته است.و هر جنبه‌ای از فرزند خداوند دقیقاً مانند هر بخش دیگری است.
(م_۲۸_۴_۹∶۱-۷)
دوره‌ای در معجزات

استفاده از مطالب فقط برای مقاصد غیرتجاری و با ذکر منبع بلامانع است.