دوره

دوره‌ای در معجزات | ۲۹ تیر ۱۴۰۱

۲۹ تیر ۱۴۰۱
دوره‌ای در معجزات
همانطور که مذهب حقیقی شفا می‌دهد، روان‌درمانی حقیقی نیز باید مذهبی باشد.اما هر دو شکل‌های بسیاری دارند، زیرا هیچ آموزگار خوبی از رویکرد یکسان برای هر شاگرد استفاده نمی‌کند.برعکس، او با شکیبایی به هر یک گوش می‌دهد، و به او اجازه می‌دهد تا برنامه آموزشی خود را تنظیم کند؛ نه هدف برنامه آموزشی را، بلکه چگونه می‌تواند به بهترین نحو به هدفی که آن برایش تعیین می‌کند برسد.شاید آموزگار، خداوند را به عنوان بخشی از آموزش در نظر نگیرد.شاید روان‌درمانگر نفهمد که شفا از جانب خداوند است.آن‌ها می‌توانند در جایی موفق شوند که بسیاری از کسانی که معتقدند خداوند را یافته‌اند، شکست خواهند خورد.

دوره‌ای در معجزات | ۲۸ تیر ۱۴۰۱

۲۸ تیر ۱۴۰۱
دوره‌ای در معجزات
اگر شفا دعوتی از خداوند برای ورود به ملکوتش است، چه فرقی می‌کند که دعوت چگونه نوشته شده است؟آیا کاغذ، یا جوهر، یا قلم اهمیت دارد؟یا آن کسی که می‌نویسد است که دعوت می‌کند؟خداوند نزد کسانی می‌آید که می‌خواهند دنیای او را بازسازی کنند، زیرا آن‌ها راه فراخواندن او را یافته‌اند.اگر دو تن به هم بپیوندند، او حتما آنجا است.اهمیتی ندارد که هدف آن‌ها چیست، اما آن‌ها باید به تمامی در آن سهیم شوند تا موفق شوند.تسهیم هدفی که مسیحا آن را برکت نداده باشد غیرممکن است، زیرا آنچه از طریق چشمان او دیده نمی‌شود بسیار از هم گسیخته‌تر از این است که بتواند معنایی داشته باشد.

دوره‌ای در معجزات | ۲۷ تیر ۱۴۰۱

۲۷ تیر ۱۴۰۱
دوره‌ای در معجزات
کمک‌های مختلف آموزشی برای افراد مختلف مورد پسند هستند.برخی از شکل‌های مذهب‌ هیچ ربطی به خداوند ندارند، و برخی از شکل‌های روان‌درمانی‌ هیچ ربطی به شفا ندارند.اما اگر شاگرد و آموزگار در یک هدف مشترک بپیوندند، خداوند وارد رابطه آن‌ها خواهد شد زیرا از او دعوت شده است که داخل شود.به همین ترتیب، اتحاد هدف میان بیمار و درمانگر، ابتدا از طریق رؤیت مسیحایی و سپس از طریق یاد خود خداوند، جایگاه خداوند را برای عروج باز می‌گرداند.فرایند روان‌درمانی بازگشت به عقلانیت است.آموزگار و شاگرد، درمانگر و بیمار، باید همه دیوانه باشند در غیر این صورت اینجا نمی‌بودند.آن‌ها می‌توانند با هم راهی برای خروج پیدا کنند، زیرا هیچ کس به تنهایی به عقلانیت دست نخواهد یافت.

دوره‌ای در معجزات | ۲۶ تیر ۱۴۰۱

۲۶ تیر ۱۴۰۱
دوره‌ای در معجزات
با این حال این آگاهی از خداوند نیست که هدفی منطقی برای روان‌درمانی تشکیل می‌دهد.این زمانی رخ خواهد داد که روان‌درمانی کامل شده باشد، زیرا در جایی که بخشایش وجود دارد حقیقت باید حضور یابد.واقعاً ناعادلانه می‌بود اگر اعتقاد به خداوند برای موفقیت روان‌درمانی ضروری بود.اعتقاد به خداوند نیز یک مفهوم واقعاً معنادار نیست، زیرا خداوند را تنها می‌توان شناخت.اعتقاد به این معنا است که بی‌اعتقادی ممکن است، اما معرفت خداوند هیچ نقطه مقابل حقیقی ندارد.نشناختن خداوند به منزله نداشتن معرفت است، و این همان چیزی است که همه عدم بخشایش‌ به آن منتهی می‌شود.و بدون معرفت یک فرد فقط می‌تواند اعتقاد داشته باشد.

دوره‌ای در معجزات | ۲۵ تیر ۱۴۰۱

۲۵ تیر ۱۴۰۱
دوره‌ای در معجزات
هر کسی که بخشیدن را بیاموزد نمی‌تواند در به یاد آوردن خداوند شکست بخورد.پس، بخشایش، تنها چیزی است که باید آموزش داده شود، زیرا آن تنها چیزی است که باید آموخته شود.همه موانع به یاد آوردن خداوند شکل‌هایی از عدم بخشایش هستند، و نه چیز دیگری.این برای بیمار هرگز آشکار نیست، و فقط به ندرت برای درمانگر آشکار است.دنیا تمام نیروهای خود را علیه این یک آگاهی به کار گرفته است، زیرا پایان دنیا و تمام آنچه که بیانگرش است در آن نهفته است.
دوره‌ای در معجزات

استفاده از مطالب فقط برای مقاصد غیرتجاری و با ذکر منبع بلامانع است.