گری رنارد

تعهد به یادآوری

۱۸ شهریور ۱۴۰۲
گری رنارد
گری: وقتی یادم می‌آید که نباید هیچ گلایه‌ای داشته باشم، گلایه نمی‌کنم.واقعاً هیچ بی‌عدالتی وجود ندارد اگر من همه آن را ساختم، و همه آن را به دلیلی ساختم.وقتی آن را به یاد می‌آورم، احساس در صلح بودن می‌کنم، اما بعد فراموش می‌کنم این کار را انجام دهم و دوباره در مزخرفات نفس فرو می‌روم.
پورسا: بله. و اینجا یکی از بزرگترین مشکلات را برای همه شاگردان جدی دوره‌ شناسایی کرده‌ای.
گری: هنگامی که حقیقت را می‌دانیم و درک می‌کنیم، یادآوری آن زمانی که اتفاقات بدی می‌افتد، می‌تواند بسیار دشوار باشد، به‌ویژه زمانی که آن مربوط به چیزی است که برایمان مهم است.
پورسا: دقیقاً.هوشیاری ممکن است دشوار باشد، اما بسیار ضروری است.تو باید هر چند وقت یکبار خودت را متعهد کنی که حتی بیشتر هوشیار باشی.وقتی حقیقتی را که روح‌القدس به تو می‌دهد به خاطر نمی‌آوری این شادی خود تو است که به تأخیر می‌افتد.همانطور که دوره‌ می‌پرسد:
یک معجزه چیست جز این یاد‌آوری؟و کیست که این یاد در او نهفته نیست؟
(م_۲۱_۱_۱۰˸۴-۵)
ناپدید شدن جهان
گری رنارد
پورسا: همیشه به یاد داشته باش که وضعیت ذهنی تو و هدفی که به آن دست خواهی یافت در دستان خودت است، زیرا واقعاً تنها دو کار وجود دارد که می‌توانی انجام دهی: قضاوت به عنوان ابراز ترس، یا بخشیدن به عنوان ابراز عشق.یک ادراک به صلح خداوند و ادراک دیگر به جنگ می‌انجامد.همانطور که دوره‌ آموزش می‌دهد:
تو یا جسم را می‌بینی یا روح را تشخیص می‌دهی.هیچ سازشی میان این دو وجود ندارد.اگر یکی واقعی است، دیگری باید غیرحقیقی باشد، زیرا آنچه واقعی است ضد خود را انکار می‌کند.در رؤیت انتخابی جز این نیست.
(م_۳۱_۶_۱˸۱-۴)
و:
درس‌هایی که باید آموخت تنها دو درس هستند.هر کدام نتیجه خود را در دنیای متفاوتی دارد.و هر دنیایی قطعاً از سرچشمه خود پیروی می‌کند.نتیجه قطعی این درس که فرزند خداوند گناهکار است، دنیایی است که می‌بینی.این دنیای وحشت و ناامیدی است.
(م_۳۱_۱_۷˸۱-۵)
ناپدید شدن جهان
گری رنارد

خداوند ظالم نیست

۷ تیر ۱۴۰۲
گری رنارد
خداوند نمی‌توانسته این دنیا را خلق کرده باشد.در ذات او نیست.او ظالم نیست و همانطور که عیسی در دوره‌ای در معجزات به شما اشاره می‌کند:
اگر این دنیای واقعی می‌بود، خداوند ظالم می‌بود.زیرا هیچ پدری نمی‌تواند فرزندان خود را به بهای رستگاری به این دچار کند و مهربان باشد.
(م_۱۳_مق_۳˸۱-۲)
خوشبختانه این دنیای واقعی نیست و خداوند هم ظالم نیست.به همین دلیل است که می‌خواهیم بر یک نکته حیاتی برای دانش‌آموزان هزاره آینده تأکید کنیم، حتی اگر فکر می‌کنید که ما اغلب بر آن تأکید می‌کنیم.هر چیزی که به تازگی توضیح داده شد و یگانگی کامل بهشت نبود، و هر چیزی که از آن زمان به نظر می‌رسد رخ داده است، مطلقاً هیچ ربطی به خداوند ندارد.ایده جدایی، و همچنین تصمیمات بعدی شما، چیزهایی هستند که خداوند کاملاً به آنها بی‌توجه است.وقایع درون رؤیا هیچ اثری ندارند، صرفاً به این دلیل که واقعاً رخ نمی‌دهند.اگرچه به نظر شما بسیار واقعی و اغلب وحشتناک است، اما دنیای شما چیزی نیست جز یک پندار خنثی و نادرست - و انرژی چیزی نیست جز پندار فرافکنی شده.من معتقدم که ما همچنین روشن ساخته‌ایم که ماده فقط شکل متفاوتی از انرژی است.بدون قدرت خداوند، تنها کاری که ذهن شما می‌تواند انجام دهد این است که به ظاهر تقسیم و تقسیم شود و سپس تلاش کند تا نتیجه را تجلیل کند.
با این حال، اگر بخواهیم مرور کنیم، شما واقعاً هنوز در بهشت در امان هستید، و چون آنچه می‌بینید درست نیست، واقعاً نمی‌توانید به خودتان صدمه بزنید - حتی اگر خواب ببینید که به خودتان آسیب می‌بینید یا حتی کشته می‌شوید.در واقع، شما می‌توانید بیدار شوید و به یگانگی کامل بهشت دقیقاً همانطور که قبلاً بودید ادامه دهید.اما ذهن شما باید طوری تربیت شود که به جای نفس، افکار روح‌القدس بر آن تسلط یابد.این مستلزم توانایی گرفتن تصمیم‌هایی است که منعکس کننده سیستم فکری روح‌القدس به جای تصمیم‌های خودتان باشد.بنابراین ما باید تمایز عظیم و محکمی بین دوره‌ای در معجزات و تقریباً هر سیستم فکری معنوی دیگری قائل شویم - از دوران ماقبل تاریخ، تا مصر باستان، تا لائوتسه، تا جنبه‌های هندوئیسم، تا زرتشتی‌گری، تا عهد عتیق، تا قرآن، با عهد جدید، و با دیگر سیستمهای نودوگانه‌گرا.هر یک از آنها سیستمی از دوگانگی است که به نوعی منبعی دارد - معمولاً خدا یا خدایان - که به نوعی خالق آن چیزی است که خودش نیست و سپس به آن واکنش نشان می‌دهد یا با آن تعامل می‌کند.
ناپدید شدن جهان
گری رنارد

شبی در یک مرکز خرید...

۱۳ فروردین ۱۴۰۲
گری رنارد
شبی من در یک مرکز خرید در حدود سیزده مایلی خانه بودم که یک مرد جوان از ناحیه گلو با چاقو مورد حمله قرار گرفت، که یک اتفاق غیرعادی برای منطقه بود.دیدم که مرد در حال دویدن از محوطه پارکینگ آمد، در حالی که گلوی بریده‌اش را با دست گرفته بود با زحمت وارد داروخانه‌ای شد و سپس داخل مرکز خرید افتاد که مملو از خریدارانی بود که تردد می‌کردند.مرد وحشت‌زده سپس با صورت به زمین افتاد و خونریزی کرد و جان داد.
من یا هر کس دیگری نمی‌توانستیم کاری برای آن مرد بیچاره انجام دهیم، چون چنان آسیب دیده بود که نمی‌شد کاری کرد.من به نگه داشتن جمعیت کمک کردم و مردم را از حرکت بازداشتم تا تکنسین‌های اورژانس که به سرعت رسیدند، بتوانند کار خود را انجام دهند.گهگاه به مرد چاقو خورده نگاهی می‌انداختم و از مقدار خونی که بدن انسان می‌تواند در خود نگه دارد متعجب شدم.هنگامی که مرد روی زمین افتاده بود و در حال مرگ بود، حوضچه خونی که از گلویش می‌ریخت بدنش را کاملاً احاطه کرد و یک محوطه خونین در حال گسترش در اطرافش ایجاد کرد.انبوه مردم بی سر و صدا از آنجا عبور می‌کردند که انگار در حال تماشای تابوت باز در مراسم تشییع جنازه بودند، و از فکر مرگ که همه ما را احاطه کرده بود ساکت شده بودند.
وقتی در آن صحنه وحشتناک شرکت داشتم، این احساس را نداشتم که واقعا آنجا هستم.همانطور که به جسد نگاه کردم در ذهنم به آن مرد گفتم: «این تو نیستی.این نمی‌تواند تو باشد.این ما نیستیم.ما مسیحا هستیم.»بدن، خون، فکر مرگ؛ هیچ کدام واقعی‌تر از یک فیلم به نظر نمی‌رسید.اینطور نبود که من تبدیل به کسی شده باشم که قابلیت شوکه شدن را ندارد.اگر روز بدی می‌داشتم، هنوز واکنش نشان می‌دادم.اما این مجموعه خاص از تصاویر، غیرواقعی بودن بدن را برای من به ارمغان آورد، و این که چقدر این ایده جعلی بود که می‌توان کسی را در چنین جایگاه موقت و شکننده‌ای زندانی کرد.زندگی این مرد جوان که کمتر از یک سوم مسیر متوسط عمر ​​را طی می‌کرد به پایان رسید؛ تمام امیدها، رؤیاها، ترس‌ها و شادی‌های او به ذهن متوهمی که از آن سرچشمه گرفته بودند، بازگردانده شدند.آیا واقعاً این چیزی بود که بتوان از آن به عنوان زندگی یاد کرد؟
بعداً از روح‌القدس کمک خواستم که آیا این طرز تفکر من نوعی انکار است؟پاسخی که به من رسید کاملاً آری بود - این انکار نفس بود.فکر من در آن صحنه، من را از انجام هر کاری که می‌توانستم برای کمک کردن، یا آنطور که معلمانم می‌گفتند، کارهایی که به هر حال انجام می‌دادم، منع نکرده بود - به جز اینکه وقتی آن‌ها را انجام می‌دادم، در عوض ذهنم از خطا دور می‌شد به جای آنکه به سمت خطا برود.
ناپدید شدن جهان
گری رنارد

نیازهای دنیوی و عملگرایی

۱۳ بهمن ۱۴۰۱
گری رنارد
می‌دانم که هنوز دوست ندارید این را بشنوید، اما مهم نیست که چه کارهایی را در دنیا انجام می‌دهید یا انجام نمی‌دهید - اگرچه طرز دیدن و نگرشی که در حین انجام هر عملی دارید مهم است.البته که تا زمانی که در عالم کثرت ظاهر می‌شوید، نگرانی‌های موقتی زمینی خواهید داشت و ما قصد نداریم نیازهای دنیوی شما را نادیده بگیریم.روح‌القدس احمق نیست، و همانطور که گفتیم، تجربه شما این است که اینجا هستید.راهی برای گذر از دل زندگی وجود دارد که در آن بسیاری از همان کارهای همیشگی را انجام می‌دهید که به هر حال باید انجام می‌دادید، اما اکنون آن‌ها را به تنهایی انجام نخواهید داد.و بدین ترتیب یاد خواهید گرفت که شما هرگز تنها نیستید.
بنابراین ما به شما نمی‌گوییم که عملگرا نباشید و مراقب خود نباشید!بلکه موضوع فقط این است که ارباب واقعی شما از این دنیا نخواهد بود.اگر نمی‌خواهید حتی لازم نیست به کسی بگویید که ارباب خود نیستید.اگر می خواهید کسب و کار خود را داشته باشید و به نظر بیاید که ارباب هستید، این هم خوب است.آن را به بهترین نحوی که احساس می‌کنید به آن هدایت شده‌اید، انجام دهید.با خودتان خوب باشید.این نگرش ذهنی شماست که ما در واقع به آن اهمیت می‌دهیم، نه آنچه که به نظر می‌رسد انجام می‌دهید.در نهایت، هر کاری را که برای گذران زندگی انجام می‌دهید را به عنوان یک وهم برای تقویت خودتان در وهم خواهید دید، بدون اینکه واقعاً وهم را تقویت کنید.
ناپدید شدن جهان
گری رنارد
دوره‌ای در معجزات

استفاده از مطالب فقط برای مقاصد غیرتجاری و با ذکر منبع بلامانع است.