
گری رنارد
اشتباهات اساسی شاگردان دوره
۱۹ بهمن ۱۴۰۰
گری رنارد
پورسا: برخی از اشتباهات اساسی وجود دارد که افراد در نحوه انجام دوره مرتکب میشوند.یکی از دلایل آن این است که آنها به خاطر نمیآورند که روح واقعاً چیست.اشتباه دیگر این است که به جای واقعیت، روی توهم تمرکز میکنند.
گری: منظورت از این چیست؟
پورسا: وقتی مردم شروع به این نوع کار میکنند، اغلب بر این نکته تمرکز میکنند که زندگی یک توهم است، و این اتفاقا همان چیزی است که نمیخواهیم روی آن تمرکز کنیم.دلیلش این است که اگر این نکته که همانطور که آنها را میبینید خود را خواهید دید صحت داشته باشد که البته صحت دارد، و سپس اگر در طول زندگی، مردم و دنیا را به عنوان یک توهم ببینید، در نهایت در ضمیر ناخودآگاهتان، خودتان را به عنوان یک توهم خواهید پنداشت.احساس پوچی و بیمعنایی خواهید کرد، و این شما را افسرده خواهد کرد.به یاد داشته باشید، ضمیر ناخودآگاه شما هر آنچه را که در مورد دیگران میاندیشید به عنوان پیامی در مورد خود شما ترجمه میکند.حتی اگر شما از آن آگاه نباشید، ضمیر ناخودآگاه شما همه چیز را میداند، از جمله این را میداند که تنها یکی از شما هست که فکر میکند اینجاست.به همین دلیل است که هر چیزی که در مورد دیگران میاندیشید واقعاً پیامی است از طرف شما، برای شما، درباره شما.و ضمیر ناخودآگاه شما در مورد آن اینطور خواهد اندیشید.بنابراین ما قطعاً نمیخواهیم به مردم به عنوان اوهام فکر کنیم، وگرنه این همان چیزی است که خواهیم پنداشت که هستیم.
...
اکنون، به جای محدود کردن طرف مقابل به آن نقطه کوچک زمان و مکان، میخواهیم بدن را نادیده بگیریم و کاری را که عیسی انجام داد انجام دهیم.میخواهیم آن شخص را نامحدود در نظر بگیریم.به جای اینکه آنها را به عنوان بخشی از آن بپنداریم، میخواهیم آنها را به عنوان همه آن بپنداریم.اگر این کار را انجام دهید، شما را از تمرکز بر توهم بودن دور میکند و نتیجه بسیار مثبتی به دنبال خواهد داشت.این کارساز خواهد بود.این باعث صرفه جویی در یک عمر کوشش برای شما میشود.اگر آنها را به عنوان همه آن ببینید، نه چیزی کمتر از خداوند، آنگاه در نهایت خودتان اینگونه تجربه خواهید کرد.عیسی به این شکل عمل کرد.او چهره مسیح را همه جا دید.در دوره، عیسی فردی خاص نیست.او میگوید شما همتای او هستید، و این را تجربه خواهید کرد.اما سریعترین راه برای تجربه کردن آن این است که واقعیت روح را در هر کسی که با او روبرو میشوید ببینید.
عشق هیچکس را فراموش نکرده است
گری رنارد
گری رنارد
گری رنارد | ۲۹ آذر ۱۴۰۰
۲۹ آذر ۱۴۰۰
گری رنارد
دورهای در معجزات درباره تشخیص دادن نفس در شخص دیگری نیست.این دوره در مورد تشخیص این است که هیچ کس دیگری وجود ندارد، واقعاً وجود ندارد، و چیزهایی که در مورد دیگران دوست ندارید در واقع همان چیزی است که دوره آن را «گناهان نهانی و نفرتهای پنهان» مینامد که شما در واقع دربارهی خودتان دارید و از طریق فرافکنی مدام در اشخاص دیگر میبینید.بنابراین، هنگامی که فرد دیگری را که به نظر میرسد آنجاست میبخشید، در واقع خودتان را میبخشید.
زندگیهایی که عیسی و بودا یکدیگر را میشناختند
گری رنارد
گری رنارد
گری رنارد | ۱۲ آبان ۱۴۰۰
۱۲ آبان ۱۴۰۰
گری رنارد
پورسا: .... اندیشه اصلی که دورهای در معجزاتِ تلاش میکند تا تعلیم دهد چیست؟
گری: هیچ دنیایی وجود ندارد
پورسا: متاسفم من کاملا نشنیدم
گری: هیچ دنیایی وجود ندارد
پورسا: درست است.و این نمیگوید: "هیچ دنیایی وجود ندارد، بله، اما شاید"
میگوید:
هیچ دنیایی وجود ندارد!این اندیشهی اصلی است که این دوره میکوشد آموزش دهد.
این یک بیانیه قطعی است، گری.ما در مورد بیانات قطعی به زودی صحبت خواهیم کرد، اما در حال حاضر، به من لطف کن.بخشی از آن پاراگراف را از درسنامه بخوان.این در درس ۱۳۲ است.تا کلمه «تشخیص میدهند» در پاراگراف بعدی را بخوان.تو قبلا آن را شنیدی، اما آن را در سطح عمیقتر دریافت خواهی کرد.
گری: درست است معمولا زمانی که من از دورهای در معجزات چیزی میخوانم، این باعث میشود که من در آن وضعیت احساس خوبی داشته باشم.
هیچ دنیایی وجود ندارد!این اندیشهی اصلی است که این دوره میکوشد آموزش دهد.همه آماده پذیرش آن نیستند، و هر کس به اندازهای که میتواند به خودش اجازه هدایت شدن در راه بسوی حقیقت را بدهد، در این راه پیش میرود.گاه برمیگردد و باز بیشتر پیش میرود، یا شاید مدتی به عقب گام بردارد و دوباره به مسیر برگردد.
اما شفا موهبت کسانی است که آماده شدهاند تا بیاموزند که هیچ دنیایی وجود ندارد و میتوانند این درس را اکنون بپذیرند.آمادگی آنها این درس را در شکلی که بتوانند آن را درک کنند و تشخیص دهند، برای آنها به ارمغان میآورد.
واقعیت فناناپذیر شما
گری رنارد
گری رنارد
گری رنارد | ۲۷ شهریور ۱۴۰۰
۲۶ شهریور ۱۴۰۰
گری رنارد
گری: میدانید، من اخیراً کمی به آن فکر کردهام.یادم میآید وقتی مادر و پدرم فوت کردند چقدر گریه کردم و چقدر ناراحت شدم.آن موقع در دهه هفتاد میلادی ما مرگ را "درگذشتن" نمینامیدیم.آنها فوت کردند.پدرم سر کار بود، و فوت کرد و بدنش دفن شد.وقتی خبر را تلفنی از دکتر شنیدم، مثل یک کابوس بود.فکر کردم پدر بیچاره من!.. و مجسم کردم که باید برای او بسیار دردناک و وحشتناک بوده باشد.اما اکنون که به این موضوع فکر میکنم، اول از همه متوجه میشوم که او به سرعت درگذشت.ثانیاً، او احتمالاً از لحظهای که درگذشت هیچ دردی احساس نمیکرد.احتمالاً درد فوراً با مرگ بدن متوقف میشود، درست است؟
آرتن: درست است.پس، تو پریشان بودی و گریه میکردی در حالی که به او خوش میگذشت.من به تو اطمینان میدهم که وقتی والدین تو هر دو درگذشتند، از همان لحظه مرگ این اتفاق برای آنها یک تجربه فوقالعاده بود.و این مهم نیست که چقدر مرگی که یک فرد تجربه میکند وحشتناک به نظر برسد.مثلا کسی که به سرش شلیک میشود، هرکسی که آن را میبیند یا درباره آن میشنود، به ویژه نزدیکترین افراد به شخص، وحشتزده میشوند.اما چیزی که آنها درک نمیکنند این است که فرد بلافاصله به تجربهای فوقالعاده میپردازد.همانطور که بخش «سرودهای نیایش» در«دورهای در معجزات» میگوید:
ما آن را مرگ مینامیم، اما آن آزادی است.
پورسا: در مورد مادرت هم همینطور بود.بله، او قبل از درگذشت خود رنج میبرد.دکتر نباید او را جراحی میکرد.فشار خون او خیلی پایین بود و به هر حال او عمل را انجام داد.پس از آن، در حالی که در مراقبتهای ویژه بود، او دچار حمله قلبی شد و همه چیز یک فاجعه بود.تو بخاطر این عذاب کشیدی، اما بیشتر گریههای تو بعد از دانستن مرگ او بود.میدانی چیست؟ برای او، این بهترین قسمت بود.هنگامی که بدن به نظر میرسد متوقف میشود و ذهن به حرکت خود ادامه میدهد، این یکی از بهترین تجربههایی است که یک ذهن ایگو(نفس) میتواند داشته باشد.بنابراین در حالی که شما در طول مراسم تشییع جنازه و بعد از آن عزادار هستید، به آن عزیزی که فوت کرده است آنقدر خوش میگذرد که اگر بدانید چقدر خوش میگذرد به او حسادت میکنید.
با این حال، پس از گذراندن همه ماجراهای ذهنی که مردم در تجربیات نزدیک به مرگ در مورد آنها صحبت میکنند، که به نظر میرسد برای اکثر مردم اتفاق میافتد-و این همان چیزی بود که آرتن در مورد آن صحبت میکرد و تجربه شما از مرگ متفاوت خواهد بود، بسته به اینکه چقدر احساس گناه در ذهن شما شفا یافته است - زمانی میرسد که به سمت نور می روید.حالا ، فرض کنید شما در آن زندگی روشنضمیر بودهاید.اگر شما به روشنضمیری رسیده باشید، دیگر تمام مراحلی را که مردم در تجربیات نزدیک به مرگ درباره آن صحبت میکنند، طی نمیکنید.اگر روشنضمیر باشید، به آرامی و ملایمت بدن را برای آخرین بار کنار می گذارید، همانطور که «دورهای در معجزات» می گوید.و فوراً در خانه نزد خداوند هستید.البته شما همیشه در خانه بودید، اما ما در مورد آگاهی شما صحبت میکنیم.در حقیقت، در همان لحظهای که روشنضمیر میشوید، در حالی که هنوز در بدن هستید-جایی که روشنضمیری اتفاق میافتد، نه در طول زمان بین زندگیهای پیاپی(فاصله بین مرگ تا تولد بعدی) و متوجه میشوید که با خداوند یکی هستید، و همیشه یگانه بودهاید، و همیشه خواهید بود، و از آن لحظه به بعد آن را تجربه میکنید.سپس وقتی بدن را کنار میگذارید، تجربه شما از یگانگی کامل شما با خداوند تا ابد ادامه مییابد، که بیزمان است.
گری: من این را میخواهم.و پاسخ سوال زیر را میدانم، اما مایلم آن را از زبان شما بشنوم.اگر روشنضمیر نباشیم چه اتفاقی میافتد؟
پورسا: ما گفتهایم که همه دردها ناشی از احساس گناه است.این شامل درد روانی و همچنین درد جسمی است.اما حتی اگر شما روشنضمیر نباشید، اگر شفای واقعی وجود داشته باشد، و اگر شما بخشایش را تمرین کرده باشید، آن وقت زمان بین زندگی قبلی شما تا تجسد بعدی برای شما بسیار بهتر از حالتی خواهد بود که بخشایش را انجام نداده باشید و شفا واقعا رخ نداده باشد.«دورهای در معجزات» درباره شفا یافتن و تجربه شما از مرگ چنین میگوید:
اکنون ما در صلح به هوای آزادتر و اقلیم ملایمتر میرویم، جایی که دشوار نیست که ببینیم هدایایی که دادیم برای ما نگهداری شدهاند.»
بنابراین اگر شما اگر بخشایش را تمرین کرده باشید، تجربه مرگ برای شما خوب خواهد بود.حتی اگر قرار باشد یک زندگی دیگر به دنیا بیایید.اگر مردم بخشایش را انجام ندهند، این کار گناه نیست، اما هنوز احساس گناه ناخودآگاه زیادی در ذهن آنها وجود خواهد داشت.سپس هنگامی که آنها به سمت نور، که نماد خداوند است میروند، احساس گناه و درد و ترس شروع به ظهور میکنند.آنها شروع به احساس این درد روانی میکنند و میخواهند از آن فرار کنند.آنها میخواهند خود را پنهان کنند، و مکانی که از آن پنهان میشوند اینجا است، این فرافکنی دنیا و کائنات.این بازسازی یا تکرار لحظه جدایی از خداوند است.دنیای رؤیاها مخفیگاهی است که در آن ترس و احساس گناه به خارج از آن فرافکنی میشود.اکنون به نظر میرسد که آنها فرار کردهاند، زیرا علت احساس گناه و سرزنش و محکومیت ظاهراً در شخص دیگری وجود دارد.اما این یک مکانیسم معیوب است، زیرا آنها فرار نکردهاند.هنوز احساس گناه در ذهن آنها وجود دارد.با وجود توهم فرافکنی نفس، «دورهای در معجزات» میگوید:
گناه مجازات میخواهد، و درخواستش پذیرفته میشود.نه در حقیقت، بلکه در دنیای سایهها و اوهامِ ساخته شده بر گناه.
گری: بنابراین اگر من این بار به روشنضمیری دست یابم، که شما میگویید امکانپذیر است، دیگر همه چیزهای تجربیات نزدیک به مرگ را مرور نمیکنم.در حالی که هنوز به نظر میرسد اینجا(در بدن) هستم، یگانگی کامل خود را با خداوند تجربه خواهم کرد و به سختی از بدن خود آگاه خواهم بود.آگاهی من با واقعیت من خواهد بود.سپس، وقتی بدن را کنار میگذارم، فقط همین و آنگاه من در خانهام.
زندگیهایی که عیسی و بودا یکدیگر را میشناختند
گری رنارد
گری رنارد
گری رنارد | ۳۰ مرداد ۱۴۰۰
۲۹ مرداد ۱۴۰۰
گری رنارد
یکی از بیانهای قطعی دورهای در معجزات این ایده است:
خشم هرگز موجه نیست.
اگر همه چیز را شما ساختید، (که قطعاً شما ساختید، هرچند نه در این سطح ذهن) پس چه کسی آنجاست که بر او خشم بگیرید؟
و یک ایده قطعی مرتبط دیگر از دورهای در معجزات این است:
راز رستگاری تنها این است: که تو داری این کار را با خودت میکنی.
این دو ایده با هم منطبق و همراستا هستند و هنگامی که شما واقعا آنها را درک کنید، راه گریزی از آنها نیست.
واقعیت فناناپذیر شما
گری رنارد
گری رنارد