دورهای در معجزات | ۲۶ تیر ۱۴۰۳
۲۶ تیر ۱۴۰۳
دورهای در معجزات
لحظهٔ مقدس دعوت تو است برای ورود عشق به پادشاهی تاریک و بیسرورت، و تبدیل آن به باغی از صلح و خوشآمدگویی.پاسخ عشق اجتنابناپذیر است.آن خواهد آمد زیرا تو بدون بدن آمدی، و هیچ مانعی در آمدن شادمانش ایجاد نکردی.در لحظهٔ مقدس، تو از عشق تنها چیزی را درخواست میکنی که به همه تقدیم میکند، نه کمتر و نه بیشتر.با درخواست همهچیز، آن را دریافت خواهی کرد.و خویشتن درخشان تو جنبهٔ ناچیزی را که تلاش کردی از بهشت پنهان کنی مستقیماً به بهشت خواهد رساند.هیچ بخشی از عشق، تمامیت را بیهوده فرا نمیخواند.هیچ فرزند خداوندی بیرون از پدری او باقی نمیماند.
دورهای در معجزات | ۲۴ تیر ۱۴۰۳
۲۴ تیر ۱۴۰۳
دورهای در معجزات
اندیشهٔ خداوند پادشاهی کوچک تو را در بر گرفته است، و پشت سدی که تو ساختی انتظار میکشد تا وارد شود و بر زمین بایر بتابد.ببین چگونه زندگی در همه جا سر بر میآورد!کویر تبدیل به باغی میشود، سرسبز و ژرف و آرام، جایی که به کسانی که راه را گم کردهاند و در غبار سرگردانند، آرامش میبخشد.پناهگاهی به آنها بده، که با عشق برایشان فراهم شده در جایی که روزگاری یک کویر بود.و هر کس را که استقبال میکنی، عشق را از بهشت برای تو به همراه خواهد آورد.آنها یکی پس از دیگری وارد این مکان مقدس میشوند، اما تنها نخواهند رفت، همانگونه که آمده بودند.عشقی که با خود به ارمغان آوردند همچنان با آنها خواهد ماند، همانگونه که با تو خواهد ماند.و به لطف آن، باغ کوچک تو گسترش خواهد یافت، و به سراغ همهٔ کسانی خواهد رفت که تشنهٔ آب حیات هستند، اما خستهتر از آن هستند که به تنهایی ادامه دهند.
دورهای در معجزات | ۲۳ تیر ۱۴۰۳
۲۳ تیر ۱۴۰۳
دورهای در معجزات
بدن نمیتواند بداند.و در حالی که آگاهی خود را به حواس کوچک آن محدود میکنی، عظمتی که تو را احاطه میکند را نخواهی دید.خداوند نمیتواند به درون بدن بیاید، و تو نمیتوانی در آنجا به او بپیوندی.به نظر میرسد که محدودیتهای بر عشق همیشه مانع از ورود او میشوند، و تو را از او دور نگه میدارند.بدن حصاری ناچیز، پیرامون بخش کوچکی از یک ایده با شکوه و کامل است.آن دایرهای، بینهایت کوچک، پیرامون قطعهای بسیار کوچک از بهشت میکشد، که از تمامیت جدا شده است، در حالی که اعلام میکند درون آن ملکوت تو است، جایی که خداوند نمیتواند وارد شود.
دورهای در معجزات | ۲۲ تیر ۱۴۰۳
۲۲ تیر ۱۴۰۳
دورهای در معجزات
تنها آگاهی از بدن است که عشق را محدود جلوه میدهد.زیرا بدن محدودیتی بر عشق است.اعتقاد به عشق محدود سرچشمهٔ آن بود، و آن ساخته شد تا نامحدود را محدود کند.مپندار که این صرفاً تمثیلی است، زیرا آن ساخته شد تا تو را محدود کند.آیا تو که خود را در یک بدن میبینی، میتوانی خودت را به عنوان یک ایده بشناسی؟هر چیزی را که تشخیص میدهی با چیزهای بیرونی شناسایی میکنی، چیزی خارج از خودش.تو حتی نمیتوانی بدون یک بدن به خداوند بیندیشی، یا در هر شکلی که میپنداری میشناسی.
دورهای در معجزات | ۲۰ تیر ۱۴۰۳
۲۰ تیر ۱۴۰۳
دورهای در معجزات
خداوند هدایت نمیکند، زیرا او تنها میتواند معرفت کامل را به اشتراک بگذارد.راهنمایی ارزیابنده است، زیرا به این معناست که یک راه درست و همچنین یک راه نادرست وجود دارد، یکی را باید انتخاب کرد و از دیگری اجتناب کرد.با انتخاب یکی، دیگری را رها میکنی.انتخاب برای روحالقدس، انتخاب برای خداوند است.خداوند به معنای واقعی در تو نیست؛ تو بخشی از او هستی.هنگامی که تصمیم گرفتی او را ترک کنی، او به تو آوایی را داد تا برای او صحبت کند، زیرا او دیگر نمیتوانست معرفت خود را بدون مانع با تو در میان بگذارد.ارتباط مستقیم قطع شد زیرا تو صدای دیگری ساخته بودی.