دورهای در معجزات | ۱۶ تیر ۱۴۰۳
۱۶ تیر ۱۴۰۳
دورهای در معجزات
اساس تاوان و جدایی همزمان آغاز شد.هنگامی که نفس ساخته شد، خداوند فراخوان به سرور را در ذهن قرار داد.این فراخوان آنقدر پرقدرت است که نفس همیشه در ندای آن حل میشود.به همین دلیل است که تو باید انتخاب کنی تا یکی از دو آوای درونت را بشنوی.یکی را خودت ساختی، و آن از خداوند نیست.اما دیگری را خداوند به تو داده است، که از تو میخواهد تنها به آن گوش فرا دهی.روحالقدس به معنای واقعی کلمه در توست.آوای او آن آوا است که تو را به بازگشت به همان جایی که پیشتر بودی و دوباره خواهی بود فرا میخواند.حتی در این دنیا هم ممکن است که تنها آن آوا را بشنوی و نه دیگری را.این نیاز به تلاش و تمایل بسیار برای یادگیری دارد.این آخرین درسی است که من آموختم، و فرزندان خداوند به همان اندازه که به عنوان فرزند برابرند به عنوان یادگیرنده نیز برابرند.
دورهای در معجزات | ۱۳ تیر ۱۴۰۳
۱۳ تیر ۱۴۰۳
دورهای در معجزات
او فراخوان به بازگشت است که خداوند با آن، ذهنهای فرزندان جدا شده خود را متبرک کرد.این رسالت ذهن است.ذهن تا زمان جدایی هیچ فراخوانی نداشت، زیرا تا پیش از آن تنها وجود داشت، و فراخوان به اندیشیدن درست را درک نمیکرد.روحالقدس پاسخ خداوند به جدایی است؛ وسیلهای که با آن، تاوان شفا میدهد تا زمانی که تمام ذهن به آفریدن بازگردد.
دورهای در معجزات | ۱۰ تیر ۱۴۰۳
۱۰ تیر ۱۴۰۳
دورهای در معجزات
شفا آفریدن نیست؛ اصلاح است.روحالقدس شفا را با نگریستن به فراتر از آن به آن چیزی گسترش میدهد که فرزندان خداوند پیش از نیاز به شفا بودند و آنچه که خواهند بود زمانی که شفا یافته باشند.این دگرگون کردن توالی زمان باید کاملاً آشنا باشد، زیرا بسیار همانند تغییر در ادراک از زمان است که معجزه موجب آن میشود.روحالقدس برای ذهن معجزهاندیش انگیزه است؛ تصمیم برای شفا دادن جدایی با رها کردن آن.ارادهٔ تو هنوز در تو است زیرا خداوند آن را در ذهن تو قرار داد، اگرچه تو میتوانی آن را خفته نگه داری اما نمیتوانی آن را نابود کنی.خداوند خود تا هنگامی که زمان وجود دارد، ارادهٔ تو را با فرستادن آن از ذهن خود به ذهن تو زنده نگه میدارد.معجزه خودش بازتابی از این اتحاد اراده میان پدر و فرزند است.
دورهای در معجزات | ۸ تیر ۱۴۰۳
۸ تیر ۱۴۰۳
دورهای در معجزات
با آرامش به نتیجهگیری منطقی نظام فکری نفس بنگر و قضاوت کن که آیا آنچه پیشکش میکند واقعاً همان چیزی است که تو میخواهی، زیرا این همان چیزی است که به تو تقدیم میکند.برای به دست آوردنش تو مایلی که به الوهیت برادران خود حمله کنی، و در نتیجه الوهیت خود را نبینی.و تو تمایل داری آن را پنهان نگه داری، تا از خدای دروغینی محافظت کنی که میپنداری تو را از خطرها نجات میدهد، خطرهایی که در برابر آنها میایستد، اما وجود ندارند.
دورهای در معجزات | ۴ تیر ۱۴۰۳
۴ تیر ۱۴۰۳
دورهای در معجزات
باور به اینکه فرزند خداوند میتواند بیمار باشد، باور به این است که بخشی از خداوند میتواند رنج بکشد.عشق نمیتواند رنج بکشد، زیرا نمیتواند حمله کند.بنابراین به یاد آوردن عشق، آسیبناپذیری را با خود به همراه میآورد.در حضور فرزند خداوند بیماری را نپذیر حتی اگر او به آن باور داشته باشد، زیرا پذیرش تو در مورد حضور خداوند در او تصدیق کنندهٔ عشق خداوند است که او فراموش کرده است.شناخت تو از او به عنوان بخشی از خداوند، حقیقت را در مورد خودش به او یادآوری میکند، در حالی که او آن را انکار میکند.آیا میخواهی انکار او از خداوند را تقویت کنی و در نتیجه بینایی نسبت به خودت را از دست دهی؟یا میخواهی تمامیتش را به او یادآوری کنی و آفریدگارت را همراه با او به یاد آوری؟