دورهای در معجزات | ۱۴ اسفند ۱۴۰۱
۱۴ اسفند ۱۴۰۱
دورهای در معجزات
اندیشههای خداوند بسیار فراتر از هر گونه تغییری هستند، و برای همیشه میدرخشند.آنها در انتظار تولد نیستند.منتظر استقبال و یادآوری هستند.اندیشهای که خداوند از تو دارد مانند ستارهای است، تغییرناپذیر در آسمانی ابدی.آنقدر والا در بهشت جای دارد که آنهایی که خارج از بهشت هستند نمیدانند آن آنجاست.با این حال، آرام و سپید و دوست داشتنی در تمام ابدیت خواهد درخشید.زمانی نبود که آن آنجا نباشد؛ هیچ لحظهای نبود که نور آن ضعیفتر شده باشد یا کمتر کامل باشد.
دورهای در معجزات | ۱۰ اسفند ۱۴۰۱
۱۰ اسفند ۱۴۰۱
دورهای در معجزات
آن سوی پل کمال تو است، زیرا تو به تمامی در خداوند خواهی بود، در حالی که هیچ چیز خاصی نمیخواهی، جز اینکه تماما همانند او باشی، در حالی که او را با کمال خود کامل میکنی.از گذر به سوی سرای صلح و قداست کامل نترس.تنها در آنجا کمال خداوند و فرزندش برای همیشه برقرار است.در دنیای غمافزای وهم، جایی که هیچ چیز قطعی نیست و هیچ چیز خرسند کننده نیست، به دنبال این نباش.به نام خداوند، تماما بخواه که همه اوهام را رها کنی.در هر رابطهای که تو تماما مایل به پذیرش کمال، و تنها این هستی، خداوند کامل شده است، و فرزندش به همراه او.
دورهای در معجزات | ۶ اسفند ۱۴۰۱
۶ اسفند ۱۴۰۱
دورهای در معجزات
چه چیزی وجود دارد که خداوند آن را برای بیمار بودن آفرید؟و آنچه او نیافرید میتواند وجود داشته باشد؟نگذار چشمانت یک رؤیا را ببینند؛ گوشهایت بر وهم گواهی دهند.آنها ساخته شدند تا به دنیایی بنگرند که آنجا نیست؛ تا آواهایی را بشنوند که نمیتوانند صدایی تولید کنند.اما صداهای دیگری و منظرههای دیگری وجود دارند که قابل دیدن و شنیدن و فهمیدن هستند.زیرا چشمها و گوشها حواس بدون عقل هستند، و فقط آنچه میبینند و میشنوند را گزارش میدهند.این آنها نیستند که میشنوند و میبینند، بلکه تو هستی، که هر تکه شکسته، هر پاره و خرده از شواهد بیمعنا را کنار هم میگذاری، و گواه میگیری برای دنیایی که میخواهی.نگذار گوشها و چشمان بدن این تکههای بیشمار دیده شده درون شکافی که تصور کردی را ادراک کنند، و سازنده خود را متقاعد کنند که تصوراتش واقعی هستند.
دورهای در معجزات | ۲۵ بهمن ۱۴۰۱
۲۵ بهمن ۱۴۰۱
دورهای در معجزات
وقتی یک ذهن تنها نور داشته باشد، تنها نور را میشناسد.درخشش خودش در اطرافش میتابد، و به درون تاریکی ذهنهای دیگر گسترش مییابد، و آنها را به عظمت تبدیل میکند.عظمت خداوند آنجاست، تا تو آن را تشخیص دهی و تقدیر کنی و بشناسی.تشخیص عظمت خداوند به عنوان برادرت، پذیرش میراث خودت است.خداوند تنها به طور برابر عطا میکند.اگر موهبت او را در کسی تشخیص دهی، آنچه را که او به تو عطا کرده است را تصدیق کردهای.هیچ چیز به این آسانی به عنوان حقیقت قابل تشخیص نیست.این تشخیصی است که فوری، واضح و طبیعی است.تو خودت را پرورش دادهای تا آن را تشخیص ندهی، و این برای تو بسیار دشوار بوده است.
دورهای در معجزات | ۲۳ بهمن ۱۴۰۱
۲۳ بهمن ۱۴۰۱
دورهای در معجزات
اما دنیای واقعی این قدرت را دارد که حتی در اینجا تو را لمس کند، زیرا تو به آن عشق میورزی.و آنچه که با عشق فرا میخوانی نزد تو خواهد آمد.عشق همیشه پاسخ میدهد، در حالی که نمیتواند درخواست کمکی را رد کند، یا نالههای درد را نشنود که از هر نقطه از این دنیای غریب که ساختهای اما نمیخواهی به سویش برخاسته میشوند.تنها چیزی که نیاز داری تا این دنیا را در ازای چیزی که نساختهای با خوشحالی رها کنی، ارادهمندی برای آموختن این است که آن چیزی که ساختهای غیرحقیقی است.