دورهای در معجزات | ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۲
۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۲
دورهای در معجزات
تنها بودن، جدا شدن از بیکرانگی است، اما اگر بیکرانگی پایانی ندارد این چگونه ممکن است؟هیچکس نمیتواند فراتر از نامحدود باشد، زیرا آنچه محدودیت ندارد باید همهجا باشد.در خداوند که جهانش خود او است، آغاز و پایانی وجود ندارد.آیا میتوانی خودت را از جهان، یا از خداوند که جهان است مستثنی کنی؟من و پدرم با تو یکی هستیم، زیرا تو بخشی از ما هستی.آیا واقعاً باور داری که بخشی از خداوند میتواند از او گم شود یا از دست برود؟
دورهای در معجزات | ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۲
۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۲
دورهای در معجزات
تو متوجه نیاز خودت به شفا شدهای.آیا با تشخیص نیاز خودت به شفا، میخواهی چیز دیگری را به مقام فرزندی بیاوری؟زیرا در اینجا آغاز بازگشت به معرفت نهفته است؛ شالودهای که بر اساس آن خداوند به بازسازی سیستم فکری که با او سهیم هستی کمک خواهد کرد.هیچ سنگی نیست که بر آن بگذاری و از سوی او برکت نیابد، زیرا تو اقامتگاه مقدس فرزندش را باز خواهی گرداند، جایی که او اراده میکند که فرزندش باشد و جایی که او هست.در هر بخشی از ذهن فرزند خداوند که این واقعیت را بازگردانی، آن را به خودت باز میگردانی.تو با برادرت در ذهن خداوند ساکن هستی، زیرا خداوند خودش اراده نکرد که تنها باشد.
دورهای در معجزات | ۲۷ فروردین ۱۴۰۲
۲۷ فروردین ۱۴۰۲
دورهای در معجزات
نور دلپذیر رابطه تو مانند عشق خداوند است.هنوز نمیتواند وظیفه مقدسی که خداوند به فرزندش عطا کرد را بپذیرد، زیرا بخشایش برادرت هنوز کامل نشده است، و بنابراین نمیتواند به همه آفرینش گسترش یابد.هر شکلی از کشتار و حمله که هنوز تو را به خود جذب میکند و تشخیص نمیدهی که برای چیست، شفا و معجزاتی را که تو قادر هستی به همگان گسترش دهی محدود میکند.با این حال روحالقدس میداند که چگونه هدایای کوچک تو را افزایش دهد و آنها را قدرتمند سازد.همچنین او میفهمد که چگونه رابطه تو بر فراز میدان نبرد برافراشته میشود، و نه دیگر در آن.این نقش تو است؛ که متوجه شوی که کشتار به هر شکلی اراده تو نیست.اکنون از بالا نگریستن به میدان نبرد هدف تو است.
دورهای در معجزات | ۲۳ فروردین ۱۴۰۲
۲۲ فروردین ۱۴۰۲
دورهای در معجزات
برادرم، تو بخشی از خداوند و بخشی از من هستی.هنگامی که در نهایت بدون تزلزل به بنیان نفس نگریستی، به بنیان ما نیز خواهی نگریست.من از طرف پدرمان نزد تو میآیم تا همه چیز را از نو به تو تقدیم کنم.این را به قصد پنهان نگه داشتن یک سنگ بنای تیره رد نکن، زیرا حفاظت آن تو را نجات نخواهد داد.من فانوس را به تو میدهم و با تو خواهم رفت.تو این سفر را به تنهایی انجام نخواهی داد.من تو را نزد پدر حقیقیات هدایت خواهم کرد، او که مانند من به تو نیاز دارد.آیا ندای عشق را با شادی اجابت نمیکنی؟
دورهای در معجزات | ۲۰ فروردین ۱۴۰۲
۱۹ فروردین ۱۴۰۲
دورهای در معجزات
سوگند نخور که بمیری، تو ای فرزند مقدس خداوند!تو عهدی میبندی که نمیتوانی به آن وفا کنی.فرزند زندگی را نمیتوان کشت.او همانند پدرش جاودانه است.چیزی که او هست نمیتواند تغییر یابد.او تنها چیزی در تمام جهان است که باید یگانه باشد.همه آنچه ابدی به نظر میرسد پایانی خواهد داشت.ستارهها ناپدید میشوند، و شب و روز دیگر وجود نخواهد داشت.همه چیزهایی که میآیند و میروند، جزر و مد، فصلها و زندگی انسانها؛ همه چیزهایی که با گذشت زمان تغییر میکنند و شکوفا میشوند و محو میشوند برنخواهند گشت.جایی که زمان پایانی برایش تعیین کرده است جایی نیست که آنچه ابدی است آنجا باشد.فرزند خداوند هرگز نمیتواند با آنچه انسانها از او ساختند تغییر کند.او چنان که بوده و هست خواهد بود، زیرا زمان سرنوشت او را تعیین نکرده، و نیز ساعت تولد و مرگ او را تعیین نکرده است.بخشایش، او را تغییر نخواهد داد.با این حال زمان منتظر بخشایش است تا اسباب زمان بتوانند ناپدید شوند زیرا هیچ فایدهای ندارند.