دورهای در معجزات | ۲۳ بهمن ۱۴۰۲
۲۳ بهمن ۱۴۰۲
دورهای در معجزات
من بیان کردم که مفاهیم پایهای که در این دوره به آنها رجوع میشود موضوعات مربوط به درجه نیستند.برخی مفاهیم بنیادین را نمیتوان برحسب ضدها درک کرد.ناممکن است نور و تاریکی یا همهچیز و هیچچیز را به عنوان امکانهایی که همزمان وجود دارند تصور کرد.آنها یا کاملاً حقیقی یا کاملاً غیرحقیقی هستند.ضروری است که متوجه شوی تا زمانی که تعهدی قاطع به یکی یا دیگری نداشته باشی تفکر تو نامنظم خواهد بود.با این حال، تعهد محکم به تاریکی یا نیستی، ناممکن است.هرگز کسی نزیسته است که اندک نور و اندک چیزی را تجربه نکرده باشد.بنابراین، هیچکس نمیتواند حقیقت را به طور کامل انکار کند، حتی اگر بپندارد که میتواند.
دورهای در معجزات | ۲۱ بهمن ۱۴۰۲
۲۰ بهمن ۱۴۰۲
دورهای در معجزات
همانگونه که نفس، ادراک تو از برادرانت را به بدن محدود میکند، روحالقدس نیز رؤیت تو را آزاد میکند و به تو اجازه میدهد که پرتوهای بزرگ که از آنها میتابند را ببینی، آنقدر نامحدود که به خداوند میرسند.این همان تغییر به سوی رؤیت است که در لحظهٔ مقدس به انجام میرسد.با این حال لازم است یاد بگیری این تغییر دقیقاً چه چیزی را به دنبال دارد، تا مایل شوی که آن را همیشگی کنی.با داشتن این تمایل آن تو را رها نخواهد کرد، زیرا همیشگی است.هنگامی که آن را به عنوان تنها ادراکی که میخواهی پذیرفتی، با نقشی که خود خداوند در تاوان ایفا میکند به معرفت تبدیل میشود، زیرا این تنها مرحلهای در آن است که او میفهمد.بنابراین، در این هیچ تأخیری وجود نخواهد داشت زمانی که برای آن آماده باشی.خداوند اکنون آماده است، اما تو نیستی.
دورهای در معجزات | ۱۹ بهمن ۱۴۰۲
۱۹ بهمن ۱۴۰۲
دورهای در معجزات
تو که خواهان صلح هستی تنها با بخشایش کامل میتوانی آن را بیابی.هیچگونه یادگیری توسط کسی کسب نمیشود مگر اینکه بخواهد آن را بیاموزد و به نوعی باور داشته باشد که به آن نیاز دارد.در حالی که فقدان در آفرینش خداوند وجود ندارد، حضورش در آنچه تو ساختهای بسیار آشکار است.این، در واقع، تفاوت اساسی میان آنها است.فقدان بر این دلالت میکند که تو در وضعیتی به نوعی متفاوت از وضعیتی که در آن هستی بهتر خواهی بود.پیش از «جدایی،» که معنای «هبوط» است، هیچگونه فقدانی نبود.اصلا نیازی وجود نداشت.نیازها تنها زمانی به وجود میآیند که خودت را محروم کنی.تو بر اساس ترتیب خاصی از نیازها که مقرر میکنی، عمل میکنی.این، به نوبهٔ خود، به ادراک تو از آنچه که هستی بستگی دارد.
دورهای در معجزات | ۱۸ بهمن ۱۴۰۲
۱۸ بهمن ۱۴۰۲
دورهای در معجزات
پیامهای نفس همیشه از تو به بیرون فرستاده میشوند، با این باور که در ازای پیام حمله و احساس گناه تو، کسی غیر از خودت رنج خواهد برد.و حتی اگر تو رنج بکشی، باز شخص دیگری بیشتر رنج خواهد برد.فریبکار بزرگ تشخیص میدهد که اینگونه نیست، اما به عنوان «دشمن» صلح، از تو با اصرار میخواهد که همهٔ پیامهای نفرت خودت را به بیرون ارسال کنی و خودت را آزاد کنی.و برای اینکه تو را متقاعد کند که این امکانپذیر است، بدن را دعوت میکند تا درد را در حمله به دیگری جستجو کند، در حالی که آن را لذت مینامد و به عنوان رهایی از حمله به تو تقدیمش میکند.
دورهای در معجزات | ۱۷ بهمن ۱۴۰۲
۱۷ بهمن ۱۴۰۲
دورهای در معجزات
چرا بدن باید برای تو معنایی داشته باشد؟مطمئناً آنچه که از آن ساخته شده است گرانبها نیست.و همانگونه که مطمئناً هیچ احساسی ندارد.آن، احساساتی را که میخواهی به تو منتقل میکند.بدن مانند هر وسیلهٔ ارتباطی پیامهایی را که به آن داده میشود دریافت و ارسال میکند.هیچ احساسی برای آنها ندارد.تمام احساسی که در آنها سرمایهگذاری میشود توسط ارسالکننده و دریافتکننده به آنها داده میشود.نفس و روحالقدس هر دو این را تشخیص میدهند، و هر دو نیز تشخیص میدهند که در اینجا ارسالکننده و دریافتکننده یکسان هستند.روحالقدس این را با سرور به تو میگوید.نفس آن را پنهان میکند، زیرا میخواهد تو را از آن ناآگاه نگه دارد.چه کسی پیامهای نفرت و حمله میفرستاد اگر درمییافت که آنها را برای خودش میفرستد؟چه کسی خودش را متهم، مقصر و محکوم میکرد؟