دوره‌ای در معجزات | ۵ تیر ۱۴۰۱

۴ تیر ۱۴۰۱
دوره‌ای در معجزات
هر رابطه‌ای چه هدف والاتری می‌تواند داشته باشد جز دعوت از روح‌القدس برای ورود به آن و دادن هدیه عظیم شادی خود او به آن؟چه هدفی والاتر برای هرکس می‌تواند وجود داشته باشد جز این که بیاموزد خداوند را فراخواند و پاسخ او را بشنود؟و چه هدف متعالی‌تری می‌تواند وجود داشته باشد جز فراخواندن راه، حقیقت و زندگی، و بیاد آوردن خداوند؟کمک کردن در این امر، هدف مناسب روان‌درمانی است.آیا چیزی می‌تواند مقدس‌تر از این باشد؟زیرا روان‌درمانی، وقتی به درستی درک شود، بخشایش را آموزش می‌دهد و به بیمار در تشخیص و پذیرش آن کمک می‌کند.و در شفای او درمانگر با او بخشیده می‌شود.

دوره‌ای در معجزات | ۴ تیر ۱۴۰۱

۴ تیر ۱۴۰۱
دوره‌ای در معجزات
روان‌درمانی فرایندی است که دیدگاه در مورد خود را تغییر می‌دهد.در بهترین حالت این خود «جدید» یک خودپنداره سودمندتر است، اما به سختی می‌توان انتظار داشت که روان‌درمانی بتواند واقعیت را ایجاد کند.این کارکرد آن نیست.اگر بتواند راه را برای واقعیت باز کند، به موفقیت نهایی خود دست یافته است.تمام کارکرد آن، در نهایت، کمک کردن به بیمار در مقابله با یک خطای اساسی است؛ باور به این که خشم چیزی که او واقعا می‌خواهد را برایش به ارمغان می‌آورد، و او با توجیه حمله از خود محافظت می‌کند.به هر میزان که بیمار بفهمد این یک خطا است، به همان میزان او حقیقتا نجات می‌یابد.

دوره‌ای در معجزات | ۲ تیر ۱۴۰۱

۲ تیر ۱۴۰۱
دوره‌ای در معجزات
به سادگی، هدف روان‌درمانی حذف موانع در راه به سوی حقیقت است.هدف روان‌درمانی این است که به بیمار کمک کند تا سیستم ثابت وهم‌آلود خود را کنار بگذارد و شروع به تجدید نظر در روابط علت و معلول کاذبی کند که بر آن استوار است.هیچکس در این دنیا گریزی از ترس ندارد، اما همه می‌توانند در علل آن تجدید نظر کرده و بیاموزند که این علل را بطور صحیح ارزیابی کنند.خداوند به همگان آموزگاری عطا کرده است که خرد و کمک او بسیار فراتر از کمک‌هایی است که یک درمانگر زمینی می‌تواند فراهم کند.با این حال زمان‌ها و موقعیت‌هایی وجود دارند که در آن یک رابطه زمینی بیمار-درمانگر تبدیل به وسیله‌ای می‌شود که او از طریق آن هدایای بزرگ‌تر خود را به هر دو ارائه می‌دهد.

دوره‌ای در معجزات | ۳۱ خرداد ۱۴۰۱

۳۱ خرداد ۱۴۰۱
دوره‌ای در معجزات
روان‌درمانی تنها شکل درمانی است که وجود دارد.از آنجا که تنها ذهن می‌تواند بیمار باشد، تنها ذهن می‌تواند شفا یابد.تنها ذهن نیازمند شفا است.به نظر نمی‌رسد که چنین باشد، زیرا تجلیات این دنیا براستی واقعی به نظر می‌رسند.روان‌درمانی ضروری است تا یک فرد بتواند آغاز به زیر سوال بردن واقعیت خود کند.گاهی اوقات او می‌تواند بدون کمک رسمی شروع به گشودن ذهن خود کند، اما حتی در این صورت نیز این همواره قدری تغییر در ادراک او از روابط میان‌فردی است که او را قادر به انجام این کار می‌کند.گاهی اوقات او نیاز به یک رابطه ساختارمندتر، و گسترده‌تر با یک درمانگر «رسمی» دارد.در هر صورت، کار یکسان است؛ بیمار باید یاری شود تا ذهن خود را در مورد «واقعیت» اوهام تغییر دهد.
آرتن: اجازه بده بپرسم، حتی اگر قبلاً به این موضوع اشاره کرده‌ایم - وقتی در رختخواب خود می‌خوابید و شب‌ها رؤیا می‌بینید، یا خود تو، گاهی اوقات حتی قبل از اینکه بخوابی در حالی که چشمانت را بسته‌ای، تصاویر متحرک همراه با صدا می‌بینی، درست است؟
گری: بله، و وقتی در خوابم، رؤیاهایم می‌توانند به همان اندازه که تو در حال حاضر برای من واقعی هستی واقعی به نظر برسند.
آرتن: بسیار خوب، اما بیشتر مردم از خودشان این سوال را نمی‌پرسند که دقیقاً آن تصاویر در رؤیا را با چه چیزی می‌بینند؟چشمانت بسته است!اگر چشمان تو بسته است، مطمئناً این نمی‌تواند چشمان بدن باشد که با آن‌ها می‌بینی.این نکته مهمی است.
گری: بسیار خوب، این حرف را قبول دارم.حتما دارم با ذهنم می‌بینم.
آرتن: بله، و تو قبلاً هنگام بیدار بودن این حس را داشته‌ای؛ و گفتی که یک جورهایی ترسناک بود.حقیقت این است که چه زمانی که ظاهراً در طول روز بیدار هستید و چشمانتان باز است، و چه زمانی که شب در خواب هستید، این چشمان بدن نیست که با آن می‌بینید.همیشه این ذهن شماست که می‌بیند.همیشه این ذهن شماست که می‌شنود و احساس می‌کند و کارهای دیگری را انجام می‌دهد که شما امتیاز انجام آن‌ها را به حواس بدن می‌دهید.هیچ استثنایی در این مورد وجود ندارد.خود بدن فقط بخشی از فرافکنی شماست.
با رسیدن به استادی، می‌دانید که فیلمی که تماشا می‌کنید تمامش فرافکنی شماست؛ این فیلم از ذهن شخص دیگری نمی‌آید زیرا فقط یک ذهن وجود دارد.به همین دلیل است که همه قضاوت‌ها حماقت است.بله، این فرافکنی که شما آن را جهان می‌نامید، از سطحی متفاوت و جدا شده نسبت به سطحی که در حال حاضر تجربه می‌کنید، می‌آید.به همین دلیل است که آن واقعی به نظر می‌رسد اگر بگذارید آن واقعی باشد.در این سطح به نظر می‌رسد که بدن چیزی خارج از خود را تجربه می‌کند، اما آنچه در خارج از شما به نظر می‌رسد، صرفاً یک منظره کلان در حال فرافکنی شدن توسط ذهن خود شماست، و تجربه شما از آن در اینجا صرفاً یک منظره خُرد در حال فرافکنی شدن توسط ذهن خود شماست!این کاملاً درست است که بگوییم فقط تفسیر شما از آن - قضاوت یا بخشایش شما - آن را واقعی یا غیر‌واقعی می‌کند.
به این شکل، زمانی که شما در کاربرد بخشایش ورزیده شدید، درد و ناراحتی شما کاهش یافته و گاهی ناپدید می‌شود.به این نکته توجه کن که من نگفتم علت ظاهری درد و ناراحتی ناپدید می‌شود.از نظر تئوری ممکن است که یک استاد بر اثر سرطان بمیرد، یا مانند عیسی به قتل برسد، و درد همراه با چنین رخدادهایی را احساس نکند.اگر درد شما از بین رفته باشد، همراه با رنج شما، آیا واقعاً مهم است که علت موهوم درد هنوز وجود داشته باشد؟
ناپدید شدن جهان
گری رنارد
دوره‌ای در معجزات

استفاده از مطالب فقط برای مقاصد غیرتجاری و با ذکر منبع بلامانع است.